۱۳۸۹ فروردین ۳, سه‌شنبه

یک دو بیتی و ترانه های بهاری


یــک دو بیـتــی



رحمان کریمی



زمستان رفت ، برف انبار غم ماند


بهار آ مــد ، خـزان ســرد دم مانـد


گل سرخ آمد و خونش زمین ریخت


ولی شــور و امیــد بـاغ هــم مانـد





تـــرانــه هــــای بهـــاری



ــ 9 ــ



بهارا هرچه بینی واژگون است


چو اقبال قدح نوشان نگون است


نه باغ بابـِل است اینجا نه صبّاح


معلق دوزخی بر موج خون است




ــ 10 ــ



بهارا عاشقان خسته ، چون شد


ز زشتی ها دلم غرقاب خون شد


شراع حوصله بشکن چو توفان


چه پروایی اگر وقت جنون شد




ــ 11 ــ



بهارا دشت ها بی دشتبان سوخت


کبوتر های عشق بی آشیان سوخت


بیـابـان هــای ســوزان غــریبــی


تن رنجور ما بی سایبان سـوخت




ــ 12 ــ



بهارا شعله یی در سینه افروز


چــراغ خامــش دیرینه افروز


جدا ماندیـم ز گـــرمای محبت


دل یاران ما بی کینــه افروز




ــ 13 ــ



بهارا روزگار سرخوشــی رفــت


جوانی بود و بی هیچ کوششی رفت


هزاران دانـه افشــاندیم ، دریـغـا


سترون دانه ها ، بی رویشی رفت




ــ 14 ــ



بهارا چشـمه ســارانت بجوشان


به سبزینه ، زمین ها را بپوشان


گـل نرگــس بــرآور از گریبــان


ترنج ها را چو پستان ها بدوشان




ــ 15 ــ



بهارا آمــدی ، آواز ســرکن


غم غربت بیا با ساز سرکن


بهارا شعرما غمنامه ایست تلخ


غزل از خواجهٌ شیراز سرکن











ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

0 نظرات: