۱۳۹۱ مهر ۲۸, جمعه

«نتوان شد به سهل و آسانی، پهلوان اکبر خراسانی»

                                     



                                                                         رحمان کریمی

ادوار تاریخ ، تکرار شدنی نیست . نهایت وجوه مشترک یا متشابه درهر دوره آن قابل رؤیت است . معمولاً ظاهربینان عجول یا خودباخته ، نه با دید علمی بل احساسی به روند وقایع نگاه می کنند . جای تعجب نیست اگر آنان لااقل برای مدتی دستخوش شارلاتانیست های واژه پرداز ضد عمل بشوند . وجوه مشترک ، مستقیم یا غیرمستقیم ، مجازی یا حقیقی به سبب عواملی ست که هم مربوط می شود به حوزه ملی و قومی وهم موقعیت وشرایط فرامرزی . درحوزه ملی ، می توانیم صفات طبقاتی را مدّ نظر قرار دهیم اما این تمامی مسئله نیست . خطای دید ماتریالیسم دیالکتیکی وتاریخی و ایضاً فلسفی درهمین بوده است که انسان را در وسعت پیچیده صفات ژنتیکی و اکتسابی مورد توجه قرار نداده وصرفاً از منظر طبقاتی بدان نگریسته است . باید به تأکید اضافه کرد که بخش های سیاسی دیگر هم ، آدم ها را درظرفیت آرمانی و تشکیلاتی خود مورد موضوع قرار داده اند . به صرف همراهی و تظاهر به هم اندیشی ، اعتماد وعضوگیری کرده و می کنند . اصالت وعدم اصالت در پروسه های دشوار وبحرانی به منصه ظهور وبروز می رسد . چه کباده کشان سینه جلو انداخته که درنخستین آزمون سخت به عروسکی پنبه یی مبدل شدند . روانشناسی دقیق و وسیع انسانی می گوید این عنصر درحقیقت ودراصل همان عروسک پنبه یی بوده که در کسوت دن کیشوتی خود آن را پنهان می کرده است . همه کس تاب وتوان شکنجه های طاقت فرسا ندارند اما اهل خوش رقصی نیز نیستند . کوتاه می آیند تا خلاص شوند وبروند به دنبال زندگی . و کسانی درمرتبه توابی دست جلادان و بازجویان را از پشت می بندند . این دیگر ربطی به ایدئولوژی و چند وچون حزبی وسازمانی ندارد . دقیقاً مربوط می شود به جوهره و ذات آدمی . وجوه مشابه تاریخی درتمامی زمینه های حیات بشری قابل مشاهده و تأمل است ، چه درقلمرو فردی وچه جمعی . هرچه یک ملت در درازنای تاریخ ، آسیب های مهلک دیده باشد ، پیچیدگی و بهمریختگی شخصیتی درآن ملت محسوس ترو نهادینه تراست . مضمون وماهیت واقعی روشنفکر ــ نه از روی تظاهر بلکه از سرصدق واحساس مسئولیت ــ که می بایست هدایت کننده جامعه تحت اسارت سیاسی وفرهنگی واخلاقی مستبدان است ، دراین معنا نهفته است که خود روشنفکر ازیک صافی گذشته وپاک وپالوده شده باشد . نگارنده در نوشتار آتی به بهانه یک اکثریتی داغ رسوایی برپیشانی بنام « بهزاد کریمی » ( بیچاره رحمان کریمی ! ) خواهم پرداخت که چگونه در سقوط می توان دست را از برکمر برنداشت و به یاری کلمات بیچاره در رنگ کردن با ملایان مسابقه گذاشت. 

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۱۳۹۱ مهر ۱۸, سه‌شنبه

درغیبت غربت زده روشنفکران

در غیبت غربت زده روشنفکران است که مردگان سیاسی رژِیم را نمایندگی می کنند

                                                                      رحمان کریمی 

 به راستی در عرصه پرتلاطم و معادلات شناور سیاسی، چه اتفاقی افتاده است که ارواح سرگردان سیاسی سالیان ایران تحت سرکوب و تحقیر ملی؛ این چنین همآوا و همساز با رژیم به هول و ولا و یقه درانی و واسوختن ها افتاده اند؟ به راستی چه اتفاق معادل سونامی یا زمین لرزه یا صاعقه ناگهانی رخ داده است که ارکان حاکمیت ولایت فقیه را هم در داخل و هم در خارج به تکانی چون فروریختن از بنیاد، گرفتار کرده است؟ یک اتفاق ساده و برحق و دیر هنگام به وقوع پیوسته. سازمان مجاهدین خلق ایران به همت والا و خستگی ناپذیر خودشان از دلاوری های جانبازانه اشرفیان قهرمان گرفته تا مجاهدات بی وقفه و تسلیم ناشدنی هواداران در سراسر گیتی و حمایت مجدانه بشردوستان جهان و سرانجام رأی نهایی دادگاه فدرال آمریکا و بر سر دو راهی تصمیم قرار گرفتن وزارت خارجه آمریکا به پیروزی رسیده اند. خلاصه کلام اینکه یک سازمان اپوزیسیون از یک لیست سیاسی و زد و بندی یک ابر قدرت بیرون آمده است. چگونه است که این امر سیاسی، چنان آتشی برافروخته است که نه تنها رژیم دجال و اوباش فاشیستی ملا پاسدار در شعله های فروزان آن می سوزد و جلز و ولز می کند بلکه هُرم تابناک آن برای مردگان دهان فراخ سیاسی هم می شود آتش دوزخ. اگر اعتماد به نفس شخصی و جمعی باشد، قاعدتاً نمی بایست به مناسبت پیروزی یک جنبش، چنین جنبش احتضارگونه یی به جان حضرات جورواجور بیافتد. کس یا کسانی که در کار مبارزه سیاسی جدی با حاکمیت رسوا و شکست خورده حاکم بر ایران باشند از اُفت یا خیز یک تشکل اپوزیسیونی دیگر کک به جانشان نمی افتد. گویی خروج از لیست تحمیلی برای آنان بدین معناست که

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed