۱۳۸۹ بهمن ۲۲, جمعه

خطــا ب بـی عتــا ب

تقدیم به آزادیخواهان راستین میهنم که در حصار بلند محاسبات

ومعادلات بین الدول سرمایه ، ازتلاش وامید بازنمی ایستند .

خطــاب بـی عتــاب

رحمان کریمی

سینه باغ وطن پر شده از داغ و محن

ای خلایق زچه رو طاقت هر زاغ و زغن

باد طاعون به جنون ، کشتن گل کرده هدف

گل پرستان به چه دل جانب هر دشت و دمن

سوز پرپر شدن گل به گلزار شما ای مردم

ناله افکنده به هرلاله و هرسرو و سمن

خویش بخشان شما تا به سردارگذشتند زجان

تا به کی فرصت اشرار دراین دور زمن

این جوانان وطن را مگذارید به میدان تنها

تا به کی در گذرند بهر شما از سر و تن

لقمه یی نان و چند کاسه خون در سفره

سهمتان این است از خاک زرانبار وطن ؟

تیز و پرشور و شرر، نعره زنان رقص کنان

سیل و توفان بشوید درکندن این خصم کهن

خشم رحمان از آیینهً مهر دل اوست ای یاران

که گرفتست غبار غم تنهایی احرار وطن

10 فوریه 2011

نگارنده سال های زیادی ست که از اشکال کلاسیک فاصله گرفته مگربه گهگاه به ضرورت . اما درهرحال از تبار

سنت شکنان بدعت گذار است حتا درفرم های عروضی .

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed