رحمان کریمی
به کجای این شب تیره بیاویزم
قبای ژنده خود را
نیما یوشیج
پیش از آنکه پیرو
نوشتار پیشین ، درباره آقایان روحانی و
قصیم موضوع را دنبال کنیم ؛ لازم می دانم به نکاتی که جزو وجوه مشترک قومی و ملی
ماست به اختصار اشاره کنم . این وجوه یا خصلت ها که بیشتر دامنگیر روشنفکران ماست
، یک عامل مهم ، گمراه کننده و در نهایت متوقف و آشفته کننده شرایط ذهنی – سیاسی
حاکم بر جامعه ایرانی ماست ، چه از موضع فردی یا اجتماعی تا حضورو متبلور بودن در
یک تشکل هدفمند سیاسی . با آنکه قرن ها
پیش ، اندیشمند ناظری چون « خواجه عبدالله انصاری » گفت : « به ظاهر حکم نشاید کرد
» اما متأسفانه همچنان این عادت درهر جمع و تشکل ونیز جلوه فروشی های فردی در ما
باقی مانده و رشد پیدا کرده که کم نشده است . ازاین منظر می توان یکی از مشکلات
سخت اساسی کار جمعی یا توده یی را فهمید . آمدن ها و رفتن ها را باید در ظرفیتی
بزرگتر و حجیم تر از مکان آمدن و رفتن دید . متأسفانه باید اعتراف کنیم که نگرش ما
صرفا محدود به مشاهده و همنشینی با این یا آن فرد دریک چارچوب کوتاه یا دراز مدت
خلاصه می شود و این نوع نگرش فقط تشکیلاتی و سیاسی ست و فاقد بینش روانشناختی فرد
و جامعه برخاسته از آن فرد است . در نوشتار پیشین گفتم که رفتن آقایان روحانی و
قصیم ، مخلص را متأسف کرد اما نه متعجب . چرا متعجب نکرد ؟ چون آنان دراین زمینه
میوه نوبر وتازه از راه رسیده یی نبودند . این امر هم در شورای ملی مقاومت سابقه
دار است وهم در انواع تشکل های سیاسی تاریخ معاصر ما . اما برای دشمن و معاندان و
خادمان دشمن ، یک عطسه ساده هم در مقاومت ایران خاصه در سازمان غرورآفرین مجاهدین
خلق ، می تواند یک واقعه و اتفاق غیرمترقبه و قابل آنتنی کردن بشود . طول وعرض
تاریخی استبداد زده و پرتلاطم ما پراز
آمدن و رفتن هاو خنجرکشیدن هاست . ما یک وظیفه مبرم اضافه بر هر وظیفه دیگر داریم
که افکار عمومی و بخصوص هواداران مقاومت سرفراز و مورد هجوم ایران را به حقایق
دریک منظر تحلیلی وتاریخی بیدار و روشن وآگاه کنیم . آمدن ورفتن فی نفسه برای من
مهم نیست که روی مواد موجود درآمدن و چند وچون رفتن ، متمرکز شوم . مهم این است که
وقتی می رود به کجا می رود ؟ چه کار می کند و به صد بهانه ظاهرا عوامفریبانه چه می
گوید ؟ و فردا چه می خواهد بکند ؟ . آقایان که اخیرا رفتند نه عامی هستند ونه بی
سواد و پرت از چند وچون سیاسی امروز . پس