۱۳۹۷ بهمن ۲۳, سه‌شنبه

مثلث برمودا در وزارتخارجه آمریکا



                     مثلث برمودا  در وزارتخارجه آمریکا

                                                                               رحمان کریمی

   در جغرافیای جهان ، مثلث برمودا در شمال دریای کارائیب قرار دارد. چند و چون و صحت و سقم آن در صلاحیت دانشمندان مربوطه است و نه ما . اما یک مثلث برمودای دیگر هم در جغرافیای سیاسی جهان وجود دارد که درون وزارتخارجه آمریکا می باشد. چون موجودیت این یکی مستقیما به سرنوشت ملک و ملت و نیروی پیشتاز آزادی ستان آن مربوط است ، بنابراین ما نمی توانیم بی خبر و جاهل از آن باشیم.
   چون نیک بنگریم ، چهل سال است که این مثلث برمودا در دولت های هردو حزب آمریکا به حساب وزیر و رییس جمهور ایفای نقش تعیین کننده داشته است. نگارنده به عمر خود سراغ ندارم که رژیمی دیکتاتوری تا بدین حد تحت حمایت مستقیم یا غیرمستقیم قرار گرفته باشد تا چه رسد به رژیم بنیادگرای توسعه طلب و فتنه انگیز ملایان حاکم. نباید نادیده گرفت که این رژیم از آغاز مطلوب و مورد حمایت فراماسیون جهانی بوده است. بیاد دارم که اسماعیل رائین که پژوهشگر مسایل فراماسونی بود ، تصمیم داشت که لیست فراماسونرهای ایرانی را مکتوب و توسط انتشارات امیرکبیر منتشر کند . اجل حاکم شده بر ایران به او مجال نداد و مرگ مفاجایش در رسید. همگان می دانند که به تدریج رژیم ملا – پاسدار بخشی از مافیای جهانی هم شد.
   این مثلث برمودای سیاسی بود که بنام ریگان ، مک فارلن را با کیک و کلت و انجیل راهی تهران کرد. این مثلث برمودا بود که نابودی 200 تفنگدار آمریکا توسط رژیم را نادیده گرفت. مگر می شد که جرج بوش با بودن 12 سازمان اطلاعاتی آمریکا و اطلاعات وسیع بریتانیا نداند که برداشتن صدام حسین در عراق چه عوارض جبران ناپذیری به سود رژیم خمینی در پی خواهد داشت ؟ هیچ دولت ابلهی بدون مطالعه همه جانبه اقدام به یک عمل مهم نمی کند. کردند و راه برای اشرار حاکم باز شد ، راهی که طی هشت سال جنگ میهن سوز آن را بدست نیاوردند. جرج بوش در بیان دم از مثلث شرّ می زد که یک ضلع عمده آن یعنی رژیم. اما در عمل عراق را جولانگاه آدمکشان رژیم کردند. مقاومت سرفراز ایران زمین را قربانی این سیاست ننگین و بس شیطانی یک اتحاد نامقدس کردند که همه می دانیم. این مثلث برمودای کذایی بود که طی چهل صفحه تحریفات و جعلیات خودفروختگان به رژیم « مستند سازی !!! » کرد تا پرزیدنت کلینتون مقاومت ایران را در لیست تروریستی بگذارد تا آخوند خاتمی را خوش آید. علمدار این سیاست ضد مردمی دموکرات های آمریکا و اروپا شدند ( منهای شخصیت های مستقل اندیش ) .
   دو سال است که برخلاف روال معمول ، ما با پرزیدنتی مصمم و صاحب اراده روبروییم که در محاصره همه جانبه فشارها و موانع کوشیده است خلاف جریان آب شنا کند. آقای ترامپ و تیم ایشان یک فرصت تاریخی ست برای ملت ایران. این دولت تا به امروز بر یکی یکی موانع و مخالفت ها غالب آمده است اما بنظر می رسد که مثلث برمودا از نقش آفرینی های آنچنانی اش باز نمانده است. آقای ترامپ و مشاور عالی آقای جان بولتون و وزیر خارجه آقای پمپئو پیوسته از مردم ایران سخن می گویند و اینکه علیه رژیم حاکم با مردم هستند اما گویی در عمل قفل و چفت و بستی مانع است تا دولت بتواند حمایت خود را به طور رسمی از نمایندگان همین مردم اعلام کند. انگار که رژیم ، اپوزیسیونی توانا و آزمون پس داده ندارد. چگونه ممکن است که حمایت کننده مردم باشی و چنین بنمایی که ملتی ابتر است !؟ . هیچ تحریمی و هیچ ضربه یی کارا تر از اخراج رژیم نامشروع آخوندها از ملل متحد و برسمیت شناختن نمایندگی مقاومت عادلانه مردم ایران نیست. به راستی با حضور دولت توانمند و قاطع آقای ترامپ چه چیز و چه عاملی مانع چنان ضربه خوردن رژیم شده است ؟ باید گفت همان مثلث برمودا که چنان در دل وزارتخارجه آمریکا جا خوش کرده که می تواند دست و بال آقای وزیر را هم ببندد.
   این روزها که کنفرانس ورشو در پیش است از آخوند شیاد روحانی گرفته تا دیگران چراغ سبز آمادگی برای مذاکره با آمریکا می زنند. درست است که تنگناها از هر حیث خفه کننده است اما باید هوشیار بود که این چراغ زدن ها برای سرد کردن تنور داغ کنفرانس ورشو است تا در دست حامیان رژیم که آنجا حضور خواهند یافت کارتی برای تعدیل تصمیمات علیه ملایان باشد. و نیز چون دولت آمریکا را مصمم به تشکیل ناتو منطقه دیده اند ، چراغ های سبز شیطانی شان بکار افتاده است.
    بین الدول باید بداند که آنکه در هر شرایط نا مساعد و سخت دشوار برای ادامه نبرد با رژیم فاشیستی حاکم ایستاده و هرگز زانو خم نخواهد کرد همانا مقاومت ایران است. باید بدانند که این دژ استوار را نمی توانند نادیده گرفته و از بالای سر آن به معامله یی سوداگرانه دست یازند.        
                                                                           









ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۱۳۹۷ بهمن ۱۳, شنبه

ظهور دجال هیولایی اهریمنی بنام خمینی

                   ظهور دجال هیولایی اهریمنی بنام خمینی

                                                                       رحمان کریمی

اورمزدا بار آخر خاک ایران را که کشت
کاین چنین شد روزگار و سرنوشت
دست اهریمن ببود یا تحریر جبر
زیر و رو کرد هر چه زیبا و زشت تر آنچه زشت
ریختند و نوشیدند خون ها در کهنه کاس حوزوی
چون تجارت می توانست دیده ها را نا دیده نِهشت
بلبلان خاموش و پلنگان غُراّن در بیشه ها
روبهان گشتند با گرگ ها همزاد و هم سرشت
هیچش دریغ نیامد ز آنهمه بیداد و سرکشی  
وعده ها می داد قاتلان را ، سراعیش بهشت
درگرفت شور جنون و شوق قتل و انهدام
هر کجا بود دیوانه یی در مسجد و دیر و کنشت
مرغ آتش ، باد در بال و پرش پرپر زند
کی رسد توفان تا آتش بگیرد این پلشت
کار عالم ، بی خرد گردش میان ظلمت است
چشم بگشا ! هر که رفت از خود چه هِشت
نام رحمان آنقدر ریز است و بی قدر و بها
که ش نخواهد دید آنکه باشد در باغ بهشت    











ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

عجایب الحقایق و مَضاحَکه الدقایق ( 4 )


                           عجایب الحقایق و مَضاحَکه الدقایق ( 4 )

                                                                        رحمان کریمی

                                                        ــ 22 ــ

   دمدمه های صبح کاذب بود که با سر و صداهای عجیبی از خواب نوشین دوشین بیدار شدم. دیدم هرچه قوم و خویش دور و نزدیک و همسایگان نزدیک و دور دارم ، دور تا دور بالینم در حال رقص و خواندنند :
ــ عمو یادگار ! خوابی یا بیدار ؟ ... عمو ماندگار ! خوابی یا بیدار ؟
و قهقهه های مستانه که :
ــ بلند شو ، تموم شد !
گفتم حالا بگویید چه مرضی به جانتان افتاده که بر سر من ریخته اید ؟
یکی از بستگان که در بلبل زبانی شهره شهر بود گفت :
ــ کهنه سیاسی خرفت ! گفتیم که تموم شد.
دلم لک می زد برای یک استکان چای داغ قند پهلو. مگر می شد از جایت تکان بخوری. لحظه به لحظه جمعیت را فزونی می گرفت. از راهرو و پله ها هم سر و صداها بلند بود. از حیرت و ذلت پرسیدم :
ــ آخه بگید چی تموم شد ؟
ــ  رژیم ... رژیم ... رژیم ! ر... ر ...
پرسیدم :
ــ آخه چه طوری ... از دیروز به امروز تموم شد ؟
یکی شان جمعیت را بُرید ، آمد چشم در چشمم دوخت ، زد به خنده که :
ــ آخر ای خطای خطاکار عالم خلقت ! ای پرچانه عمری یاوه گوی ! ای بی همت بلوف زن ! سال ها ما را به نیروهای مترقی ات فیلم و خسته کردی . طفلی اهل و عیالت را محروم از نعمات دنیوی در عذاب انداختی که چه ؟ که پیروزی نهایی از آن نیروهای مترقی ست ؟ از نیروی مترقی     تو که بقدر یک ترقه هم صدا در نیامد تا به الحمدلله تنها شخصیت محبوب و مقبول و معلوم ایران دست همت از آستین عزت درآورد و کار را تمام کرد. بزمچه پیر ! می دانی دست و آستین چه کسی را می گویم ؟ ...
عده یی دم گرفتند :
ــ اعلیحضرت همایونی شاهنشاه آریا پناه شاهزاده رضای سوم پهلوی . بلند شو به پرچمدارت مریم قهرمان تبریک بگو !
حالم را خودتان حدس و گمان و تخمین بزنید . آخر من در نوجوانی ظهر بیست و هشتم مرداد را دیده بودم که چطور مفت و مجانی عده یی لات و چاقوکش سبزه میدان و چاله میدان و فواحش نامدار تهران ، شاه فراری را به اریکه قدرت برگرداندند و آب از آب تکان نخورد. دیده بودم که من و مرحوم پدرم چطور جلو صاحبخانه کم سواد هیچ ندانمان ، خیط و مات شدیم . آدم یکدنده که خودش را از تب و تاب نمی اندازد. من هم نیانداختم و پرسیدم :
ــ من باختم ... هرچه بگویید هم هستم اما شما را به خدا بگویید که چگونه شازده که ما بی مقدارها قدرش را ندانستیم ، زُمخت ترین صفحه تاریخ را در اسرع وقت به فتح و فتوح ؛ ورق برگرداند ؟
همان مرشد دلیر معرکه جواب داد :
ــ خیلی خیلی ساده ! طرف که خردمند و مدبر و مبصر باشد می داند بزرگترین مشکل بی سابقه را چگونه فوت هوا کند. برای اینکه از سر کند ذهنی باز سئوال نکنی ، برایت بگویم با یک گذار مسالمت آمیز که قطره یی خون از دماغ هیچیک از جنگجویان دو طرف جبهه ریخته نشود. اعلیحضرت قدر قدرت شاهزاده رضا شاه سوم به ترامپ پیغام داده که دارایی ها و اموال رژیم و رژیم زاده ها مصادره کند و بدست او بسپارد تا ایشان با مسالمت قال رژیم را بکند . همه که مثل شما مجاهدین بی اعتقاد و دیرباور نیستند . ترامپ به جان بولتون می گوید : « جانمی پیدا شد ! زحمت ما هم کم شد. فوری اقدام کنید ! » پول های ولمی به دست امین همایونی می رسد . تا دهشاهی آخرش را میان فرماندهان سپاه تقسیم می کند که رژیم را برای او براندازند. همگی پاسخ داده اند که سمعا و طاعتا !
بعد دست در جیب کرد ، کاغذی درآورد گرفت جلو چشم حیرت زده من و گفت :
ــ این تلگراف فرمانده هان شاهدوست و میهن پرست ایران است که خدمت آسمان آسای همایونی مخابره شده است . و شروع کرد به خواندن :
ــ « ما جانثاران که برای گذران زندگی خود و اهل و عیالمان چهل سال است که هشتمان گرو نُه مان هست هرگز چنین کرامتی نصیبمان نشده بود. به مجرد شرف وصول وجوه اهدایی همایونی ، ترتیبات لازم داده شده و تنها مانده است که آن اعلیحضرت ، خاک وطن را به قدوم مبارک شاهانه خود مفتخر فرماید. امضا : جان نثاران چاکر درگاه همایونی فرماندهان شاه پرست سپاه پاسداران » .
ــ  هورا ... هورا ... هورا ... هورا ...
ــ وقت زیاد است برای ابراز احساسات ، بگذارید برای این خنگ تمامش کنم . الان که ما اینجاییم ، اعلیحضرت منتظر تهیه بلیط هواپیماست .
یک دیوانه خانه تمام احاطه ام کرده بودند . پرسیدم :
ــ آخوند ها چه شدند ؟
ــ هیچ ... همه شون رفتند خونه شون تا نقش اپوزیسیون سلطنت مشروطه را راه اندازی کنند.
خودم هم نفهمیدم این نعره که زدم چگونه از درونم برآمد :
ــ از اینجا می روید یا آجان خبر کنم ؟
دیگر خودم ماندم و خودم .

ادامه دارد .......

     

  






                                                                                                                                                                                                                                            

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed