۱۳۹۸ دی ۸, یکشنبه

هنوز بند ناف این حرامزاده را قطع نکرده اند



                     هنوز بند ناف این حرامزاده را قطع نکرده اند

                                                                    رحمان کریمی

     گزارش و شرح وقایع سیاسی با تحلیل سیاسی متفاوت است ، هرچند زمینه تحلیل چگونگی رخداده هاست. تحلیلگر ، گزارشگر بازی فوتبال میان دو تیم نیست بلکه برخوردی طبیبانه دارد برای شناخت دردها و آگاهی بیمار به وضع خود و راه علاج. تردیدی نیست که قیام آبانماه موجد نتایج درخشان و ویژگی هایی شد که قیام های پیش از آن نتوانستند چنین دستاوردهایی حاصل کنند. هرچند که تأثیر اجتماعی و بین المللی را بجاگذاشتند. ضربات شدید وارده به رژیم ، دامنه گسترده یی پیدا کرد به گونه یی که نه تنها بخش قابل ملاحظه یی از صاحب نامان خاموش خفته و مماشاتگران مصلحت اندیش داخل و خارج را مات و آچمز کرد که عده یی از آنان را وادار به موضعگیری به نفع معترضان جان برکف نمود. سرکوب و کشتار این بار آنچنان دیوانه وار بود که لرزه ( هر چند خفیف ) بر اندام ارکان جهان دنده پهن انداخت.
    رژیم تبهکار و ددمنش در رینگ خلق به جان آمده ایران به تلو تلو خوردن افتاد و عرق ترس و وحشت سراپای منحوسش را خیس کرد اما پهن زمین نشد. زیرا هنوز ، هم از جهت داخلی و هم خارجی ، شرایط کافی و مطلوب فراهم نیست. زیرا نه تنها بند ناف این حرام لقمه قطع نشده که مدد رسان هم کم ندارد. همچنان از رَحِم استعمارگران امدادی و بی رحمی و خشونت بی حد و حساب خود برای زنده ماندن ، تغذیه می کند. اگر از حرف بگذریم در عمل ، خلق ما و نیروی پیشتاز آن که تجلی آن را می توان در سیمای پوشیده کانون های شورشی دید ؛ از حیث حمایت جدی سیاسی یتیم و محرومند. راه ناهموار هنوز در پیش است. و این نیروی خلق ستمدیده هست که باید کمی و کیفی به یاری رهایی خود قیام کند و خواهد کرد.
   مبارزه سیاسی صبر و حوصله می خواهد و صبر، ایمان و باور به حرکت قطار روی ریل تحولات ناگزیر تاریخی. نگاه یک مبارز واقعی فقط به روز نیست بلکه روزها و سال ها را می بیند. چشم انداز او ، به سمت و سوی تحولات آینده است. هر اندازه که استبداد حاکم هار و درنده خوی باشد و برخوردار از حامیان صاحب قدرت جهان ، نیروی مقابل آن یعنی مردم باید مصمم تر ، انبوه تر و مهاجم تر شوند. باید بنا به پیام و رهنمود رهبر مقاومت ایران مسعود قهرمان بدانند که « کس نخارد ... » . اگر ستمدیدگان و زحمتکشان ، انبوه انبوه به خروش درآیند ؛ نیروی کمی نیست.  استبداد اگر سد سکندر باشد ، فروخواهد ریخت و این به شرطی ست که فرزندان جان برکف خود را تنها نگذاریم. همراه شویم انبوه تر از انبوه. رستاخیز بعدی خلق بی تردید به ضرورت های این امر پیروزی نزدیک و نزدیک تر خواهد شد.
    شکل تبلیغات یک سازمان یا حزب که الزامی ست با فرد فرق می کند. فرد هم باید امید بخش باشد اما نه تا آنجا که از واقعیت های موجود راه به ناکجا آباد ببرد. واقعیت های موجود سیاسی در حقیقت یک رئالیسم سیاسی ست و تحلیلگر به حکم احساسات نباید به ورطه رمانتیک بغلتد. هر پدیده ، منفی یا مثبت حاصل عوامل و موجباتی ست. تحلیلگر نمی تواند متمرکز بر یکی دو تا علت و معلول ؛ حکم صادر کند. باید کمبودها و نقصان ها و علت و معلول ها را مد نظر گیرد. اگر طبیب به بیمار خود بگوید فلان درد داری بدان معنی نیست که دم مرگ هستی. اگر بگوید رژیم غذایی تو غلط است ، بدین معنی نیست که غذا نخور. هیچ چیز در جهان کامل و تمام نمی باشد وگرنه قانون تطور و تحول و تکامل معنا نداشت. دوستی تحلیلگر خلقی نباید مثل دوستی خاله خرسه باشد. ملتی که قرن های متمادی در ترس و وحشت و بی قانونی و بی حق و حقوق اجتماعی و سیاسی بسربرده است ، خواه نا خواه عیوب و نارسایی هایی دارد. باید این زوائد و کمبودها را یادآور شد تا سبب توانایی های بیشتر شود. دشمن قهار ، دشمنی که می تواند خدای خود را که اهریمن است بفریبد ، باید هوشیار بود که لااقل بخش زیادی از مردم را نفریبد. با خدعه و فریب و ترس و وحشت پراکنی دشمن هم باید مبارزه جانانه کرد که توانبخش هر قیام گردد.      








ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۱۳۹۸ دی ۴, چهارشنبه

طلوع بلوغ ماهیان تا نهنگ شوند


                     طلوع بلوغ ماهیان تا نهنگ شوند

                                                        رحمان کریمی

اینک طلوع بلوغ ماهیان در شهرهای آب
در هجوم گرسنه وار کوسه ها
می روند تا در دریاهای فردای نزدیک
نهنگان شوند.
اینک غروب کوسه ها تا به فردای نزدیک
مردارهای بی مرداب شوند

در شهرهای آب
قایق های لخته های خون
شهامت های جوان را
می برند به دریا ها
آری ، به فردای نه دور
نهنگان و کوسه های پیر و
دریای بی قرار خروشان.












ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

چرا اروپا نمک می پاشد بر زخم های عمیق مردم ایران ؟

          چرا اروپا نمک می پاشد بر زخم های عمیق مردم ایران ؟

                                                                                      رحمان کریمی

ــ دشمن سیاسی با دشمن عادی در
مناسبات فرد با فرد یا با جمع محدود
 و کوچک مثل خانواده یا اهل کوچه
و محله یا محیط  کار متفاوت و مختلف
گفتار و رفتار مبتنی بر وابستگی های
آرمانی و آرمان و شرف فروشی ست.
ــ جدا از ارتجاع حاکم و حمایت
های استعماری ، هر ملتی واجد
مختصات روانفردی و روان اجتماعی
برآمده از ادوار تاریخی ست.
منطبق بر شرایط امروزین زمان ،
ملت های تحت ستم باید از فردگرایی
خود را رها و در مصالح و منافع
جمع یعنی میهن ؛ مستحیل کنند
وگرنه برفداکاری های بیشمار آنان،
ارتجاع به پشتبانی استعمار موقتا
هم که شده در عین تزلزل و وحشت
به مدد نیروهای سرکوبگرش سرپا
می ماند.

    استعمار همچون دیگر جریانات تاریخی ، ادواری دارد که هر دوره هدف و شکل و شیوه آن متفاوت بوده است. این قلم برآن نیست تا در این نوشتار محدود چگونگی دوره ها را تبیین کند. اما به اختصار برای تفهیم بیشتر اشاره می کند که استعمار از عهد باستان از فنیقی ها و یونانی ها به دو صورت متفاوت که حاوی مفهوم استعماری نداشتند شروع شد. آماج ایندو کرانه های غربی مدیترانه بود. بعد از آن امپراتوری روم سربرمی دارد که باز هم از طریق نه دریا بل خشکی گسترش قلمرو خود را به مدیترانه می رساند. انقلاب صنعتی هدف و جهت یابی استعماری را بر بستر دریاها متمرکز می کند تا به کشف و اشغال سرزمین های ناشناخته غنی و سرشار از منابع اولیه برسد. در این مرحله تاریخی ، اسپانیا و پرتقال و هلند و فرانسه و انگلیس در رقابت با هم صحنه را اشغال می کنند. از پایانه قرن نوزدهم و آغاز قرن بیستم است که استعمارگران با بیداری و عصیان ملل آسیا و آفریقا و آمریکای لاتین مواجه می شوند. تجلی این طغیان و سرکشی علیه استعمارگران در رشد نهضت های رهایی بخش با دیدگاه های مختلف ایدئولوژیکی ، ظاهر و فعال می شود و نتیجه آنکه استمارگران عقب می نشینند و تن به استقلال سیاسی سرزمین های اشغالی می دهند. در طول این قرن سرنوشت ساز تضاد دو قطب جهانی نقش عمده ایفا می کند البته به سود جنبش ها و ملت ها.
   با رشد و در عین رقابت برای کسب منافع بیشتر ، به ناگزیر وحدت و اشتراک مالی و طبعا سیاسی و استراتژیکی استعمارگران آغاز می شود و استعمار از جهات مختلف رنگ و سیما عوض می کند. تکیه گاه آنان ارتجاع است که اگر در حاکمیت نیست ، آن را به قدرت برسانند. دیگر لازم نیست سربازان و افسران و لژیون های آن ها ، دست به قلع و قمع و سرکوب بزنند. این وظیفه مبرم را ارتجاع حاکم به نحو احسن تر به انجام می رساند. چنین است که این پاک سرشتان متمدن و پیشرفته چشم دیدن مخالفان رژیم های استبدادی در مناطق ما را ندارند ، چنین است که هرچه گند و ابتذال و رسوایی و انحطاط مرتجعان حاکم بیشتر و بیشتر بر ملا می شود آن خداوندگاران جهان با معترضان بیشتر در غیظ و با حاکمان سرکوبگر در مهر.
   ما امروز در جهانی بسرمی بریم که برای استعمارگران « پُست مدرن » مهم نیست که کشورهای جنوبی استقلال سیاسی دارند. مهم این است که استقلال اقتصادی نداشته باشند و سیاست در دست حاکمان طناب بازی با مفاهیم و معانی سیاسی باشد. جنبش جانباز، وابسته و مزدور قدرت ها قلمداد شود و حاکمان فاسد وطن فروش ضد استعمار و امپریالیسم . همین کافی ست تا به قد و قواره و فرهنگ و اخلاق سودجویانه استعمارگران متشخصِ سینه سوخته حقوق بشری امروزین پی ببریم.
   آخرین تصمیم منوط به اراده و تصمیم خلق های تحت ستم است. این تصمیم نمی تواند بی آسیب و تلفات باشد. و ملت های تحت ستم نمی توانند بدین بهانه رزم آوران جان برکف خود را تنها بگذارند. باید بدانند که اکثریت ستمدیدگانند که می توانند اقلیت ستمگران را از پای درآورند.
    متأسفانه امروز اروپای متمدن و مهد آزادگان ، اندیشمندان و فلاسفه و هنرمندان و ادیبان بی نظیر ، از حیث شئون اخلاقی و بین المللی به مرحله یی زشت و بس مزورانه از استعمارگری رسیده است ( که جلوه و تجسم سیاسی آن را در امثال خانم موگرینی به راحتی می توان دید). تا بدانجا که در بدترین و بحرانی ترین موقعیت متزلزل مرتجعان فاسد و خونخوار با خون و اکسیژن رساندن به آنان قیام می کنند که مبادا این مرغان تخم طلا و این گاو پروار شیرده زیر دست و پای معترضان عاصی ایران ، لت و پار شوند. خانم ها و آقایان اقتصاد و دیگر هیچ ! این مخلص هیچکاره به جای همه شما همه کاره ها ، کمی خجالت می کشم !!         

   











ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed