۱۳۹۷ مرداد ۱۵, دوشنبه

دموکراسی در حاکمیت ، دموکراسی در تبعید و تعقیب و خطر نفوذ دشمن هار


    دموکراسی در حاکمیت ، دموکراسی در تبعید و تعقیب و خطر نفوذ دشمن هار

                                                                                  رحمان کریمی

روی سخن این نوشتار عناصر و محافل
مستقیم یا غیرمستقیم وابسته به رژیم
نیست بل با آنانی ست که در یک وجهه
روشنفکرانه و غیر وابسته به مجاهدین
 خلق که می رسند همان حرف هایی را
می زنند که وابستگان.

    معمولا آموختگان قشری که چندان اهل ژرفنگری های بسیط اما پیچیده و غامض نیستند ، متمرکز بر مفاهیم کلی ؛ عینیت های ناگزیر تحمیلی در جدال با نامساعدها ، دشواری ها و موانع امر مبارزه با دشمن را نادیده می گیرند و مباحث خود را سوار بر مفاهیم تا نفی مقاومت سرفراز ایران ادامه و توسعه می دهند . توده ها همواره با عینیت های خشن و بی رحم سر و کار دارند که مستلزم شکل گیری ذهنی هم می باشد که چون شد سر به طغیان و قیام برمی دارد. اما اینگونه روشنفکران عینیت های پیچیده و متعدد را در یک کلیت نظام استبدادی می بینند و خلاصه می کنند و آن را ناشی از حضور و استیلای اسلام بر جامعه قلمداد و تبلیغ می نمایند . آنان عمدتا ذهنگرا هستند و نه واقع بین . ذهنگرایی خود را هم نو اندیشی می پندارند . چون نیک بنگریم به یک آسایش و رفاه نسبی یا مطلوب رسیده اند که نمی توانند بدون عرض اندام شخصیتی و منیّتی از سرگرمی های روشنفکرانه سیاسی غافل بمانند . آنان از مقوله مهم دموکراسی ، برداشتی محدود از فرهنگ سیاسی جهان آزاد دارند و توجه نمی کنند که دموکراسی در سیر تکاملی تا بدینجا رسیده ، مرحله ها و دوره ها را پشت سر گذاشته است . متأسفانه روشنفکران ما هماره نسخه یی بدست دارند که شفا بخش همه بیماری هاست . نه نوع بیمار مدنظر می گیرد و نه شرایط زمان و مکان .
   منشأ دموکراسی برمی گردد به دولتشهرهای یونان باستان خاصه آتن که مرکز تجمع فیلسوفان بود . اشرافیت حاکم ( اریستوکراسی ) دموکراسی داشت و حق رأی مردم البته منهای بردگان و زنان ! بعد از انقلاب صنعتی در انگلستان و پیدایش بوروژوازی ، پارلمان یعنی نمایندگان منتخب مردم بود اما منهای کارگران و زنان . بعد از حدود 1867 بود که کارگران حق رأی پیدا کردند و زنان بعد از پایان جنگ بین الملل اول یعنی از سال 1918 حق رأی پیدا کردند درحالیکه در تمام این طول تکاملی دولتمردان انگلیس حاکمیت خود را مبتنی بر دموکراسی می دانستند . غرض اینکه تعمیم و تعریف مفاهیم به صورت کلی و انطباق آن با هر موقعیت ، نه علمی ست نه روشنفکرانه . شکلی تقلیدی از آموخته ها آنهم تفاخرآمیز در آن متبلور است . هم اکنون به نسبت در جوامع غربی ، مدیریت یک بوروکراسی نیرومند اداری ، مالی و اقتصادی مسلط بر خواست و اراده دولت و حتا پارلمان است که مسلما در دید عموم آشکار نمی باشد اما به تدریج تهدید و تحدید کننده قلمرو دموکراسی می شود .
   حاکمیت ، ملزم به اصول دموکراسی ست . دموکراسی نمی تواند فقط سیاسی باشد و اقتصاد را که به معنی تأمین حقوق و رفاه عمومی خاصه طبقات زحمتکش یدی و فکری ست را نادیده بگیرد . اما وقتی به اپوزیسیون می رسیم آنهم تحت سیطره حاکمیت به شدت استبدادی ، بدون کمترین اجازه حضور و بروز ؛ موضوع دموکراسی چه بخواهیم و چه نخواهیم مقید به شرایط تحمیلی می شود . یک تشکل اپوزیسیونی که فاقد حداقل مبارزه جدی علیه رژیم است اگر در و دریچه های تشکیلاتی خود را بنام دموکراسی باز بگذارد مسلما جولانگاه عناصر نفوذی دشمن خواهد شد همچنانکه متأسفانه به طور تأثیر کننده یی شد و خط و خطوط های اولیه را تغییر و به یک مسیر بی عملی کامل و سازشکارانه سوق داد .
   روشنفکران در خارج کشور باید نگرشی یکسویه و قشری نداشته باشند و به آموخته های کتابی خود مغرور نشوند . اگر یک کشور دموکرات و آزاد درگیر جنگ و تهاجم فیزیکی ، تبلیغاتی و نفوذی دشمن گردد دیگر نمی تواند بنام دموکراسی قلمرو آزادی ها را در حد پیش از جنگ نگهدارد هر چند قشریون و معاندان و ایرادگیران حرفه یی فریاد برآرند که دولت حاکم ، دیکتاتور شده است . تکلیف یک اپوزیسیون جدی و به تمام معنا فعال و در نبرد دایم با دشمن ؛ معلوم است خاصه اگر تشکیل ارتش آزادیبخش هم داده باشد . واقعا ایرادات به قدری مسخره است که آدم حیرت می کند. در نظر بگیرید آیا در زمان صلح در همین کشورهای آزاد ، در چارچوب یک پادگان نظامی همان آزادی عمل را فرد نظامی دارد که یک فرد غیرنظامی در جامعه ؟ مسلما نه . موضوع را ساده تر می کنیم . در یک بیمارستان ، بیماران همان آزادی را دارند که در خارج از بیمارستان داشته اند ؟ مسلما نه . از این مثال ها و ارائه نمونه ها بسیار است . یک سرباز ، یک درجه دار نمی تواند بنام خواسته یا انتقاد فرماندهان خود را بازخواست کند که چرا اینطور است و آنطور نیست و اینکه اینجا پادگان که نمی باشد ، زندان است !!
   بحث در این زمینه ها بطور استدلالی و اقناعی بسیار است و این نوشتار برای پرهیز از اطناب کلام از آنها اجالتا در می گذرد و موکول به آینده می کند اما از خاطر نبریم که هر تشکیلات سیاسی خاصه در تبعید ، به نظارت جدی رهبران و مسئولان نیازمند است ورنه نمی تواند از آسیب های متلاشی کننده در امان بماند . برای یک اهل تشکیلات این امری بدیهی ست . اگر برای کسی طبیعی نباشد ، معلوم می گردد که اصولا گروه خونی طرف با تشکیلات نمی خواند . اگر بزرگوار و منصف با وجدانی نیرومند باشد ، باید این را به صراحت اعلام کند که آنگاه مسلما صلاحیت داوری هم از دست خواهد داد . بشر موجودی ست خودخواه که اگر از حد گذشت بسی کارها کند .
    سازمان مجاهدین خلق سرفراز ایران همواره تا دشمن و دشمنان بسوزند و گداز روند در حفظ انسجام و استحکام تشکیلاتی خود مراقب و کوشا هست . در این هیچ امر غریب و عجیبی نیست . منتقدان هر چه هستند ، منتقد نیستند . در خوشبینانه نگرش یک مخالف سمج هستند و لاغیر . آنان طی این سالیان دیده اند که سایر تشکیلات با تجزیه در تجزیه کارشان به کجا کشانده شده است و باز هم لجوجانه و خصمانه ، پایدار و فعال ترین تشکیلات موجود را به دلیل انضباط و استحکام و حفظ قدرت و توانایی برای یک نبرد سرنوشت ساز را فرقه و دیکتاتوری می خوانند . اینان زحمت نمی دارند بلکه عرض خود را می برند .    
      












ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۱۳۹۷ مرداد ۱۰, چهارشنبه

تنخواه گردان های سیاسی شاه و شیخ در خارج کشور


            تنخواه گردان های سیاسی شاه و شیخ در خارج کشور

                                                                                                رحمان کریمی

به خیال باطل مال و جاه
چنان برآمده اند به خبث طینت
که من نه فقط صدای مجاهدین خلق
بل انباشته تاریخ معترض میهنهم را می شنوم
از پلیدترین دونان این روزگار .
                              تکه یی از یک شعر نگارنده

ــ کوه به کوه نمی رسد اما توابع شیخ و شاه
به هم می رسند .
ــ می خواهند خاک خیانت را به تبرک قدرت
و صدارت در چشم خورشید بپاشند اما دستشان
از هر درازدستی ، کوتاه تر ست .

  بازتاب شرایط زار و نزار رژیم و عصیان و قیام توده های جان به لب رسیده در شهرهای ایران ، و نیز اعتلا و تثبیت مقاومت ایران به عنوان آلترناتیو قدرتمند و تعیین کننده ؛ در خارج کشور بعینه در اتحاد سراسیمه شاه و شیخ می توان دید . این اتحاد صرفا منوط به شرایط امروز نیست . در یک نگاه به درازنای تاریخ پرتلاطم ایران زمین ، به جز استثناهایی کوتاه مدت همواره شاه و شیخ بر سرزمین ایران حکومت داشته اند . یکی عرفی تحمیلی و آن دیگر شرعی تلقینی . هرگاه اختلاف و تضادی پیش آمده مبتنی بر تجاوز به محدوده های هم بوده است . امروز این دو نیروی بازنده تاریخ ، در نهایت استیصال و درماندگی بناگزیر دگرباره بهم رسیده اند. مقاومت برومند ایران موجب این ورشکستگی و درماندگی و اتحاد شده است . اگر در برابر عناصر شاه و شیخ ، تشکیلاتی منسجم ، معتقد و سختکوش نبود چه بسا که هر واحدشان در جدال خودخواهانه با هم هرگز آبشان در یک جوی نمی رفت. باور کنید در پهنه خارج کشور آدم شاهد چنان دست و پا زدن های مضحک مذبوحانه و در عین حال ابلهانه است که گاه شخص حساس آرزو می کند که ایکاش در زندان های رژیم بود و این نمایش و بروزهای خائنانه ضد مصالح ملی را نمی دید .
  دیروز برحسب اتفاق اطلاعیه یی دیدم از حزب به اصطلاح « سکولار دموکرات » ! به سرکردگی آقای اسماعیل نوری علا و حزب « مشروطه خواهان دموکرات » ! به سرکردگی فردی بنام آقای بیت اللهی . مفاد اطلاعیه طبق معمول علیه مجاهدین خلق ایران . انگار به جز مجاهدین و شورای ملی مقاومت ، همه و همه حتما دموکرات هستند و نباید در این صفت و نسبت شایسته و بایسته ؛ شک کرد !!! . یکی نیست به این حضرات و انواع دیگرشان بگوید که اگر چیزی بارتان هست و به درد مُلک و مالکان جهان می خورید چه لزومی دارد که عرض اندام اطلاعیه یی تان ، تقابل زبونانه با مجاهدین خلق باشد ؟ به ایران و دنیا نشان بدهید که کار دیگری هم از شمایان برخاسته است وگرنه من دولتمردی از حکام مستبد ندیده ام که ادعای دموکرات بودن نداشته باشد . با گفتن حلوا که دهان کسی شیرین نمی شود . بیت اللهی را نمی شناسم و سابقه اش را ندارم . فقط متعجبم که این شاه اللهی چرا تا کنون نام خانوادگی خود را عوض نکرده است . نکند می ترسد به تریش قبای بیت رهبر معظم معطل بخورد و خدای ناکرده از چشم شیوخ حتما مؤمن و صدیق !! نظام بیافتد . الله یعلم ، من نمی دانم امیدوارم خدا بداند ! .
  و اما آقای اسماعیل نورعلا نور را می شناسم همچنانکه نورانی دیگری بنام علیرضا نوری زاده ( واقعا که اینهمه نور چشم آدم را می زند ) . حدود سه سال پیش بود که ایمیلی نسبتا بلند متن دریافت کردم از نوری علا . دعوت گرفته بود که در کنگره سالانه سکولارها شرکت کنم . از آن متن ، این عبارت در حافظه خسته ام حک شده است : « حضور شما در کنگره تعیین کننده است » . یاللعجب ! نه سر پیاز هستم و نه ته پیاز . فقط یک هیچکاره گنده گو که خود را در مرکز بزرگان تصمیم گیرنده می بیند و غالب می کند ، نبوده و نیستم . بنابراین به خود گفتم تو کی هستی و چه داری که حضورت تعیین کننده شده است . بالا رفتم و پایین و حلاجی کردم ، دیدم بدین دلیل تعیین کننده هستم که هوادار مجاهدین خلق می باشم . یک هوادار دشمن و رقیب سرسخت را در کنگره نشاندن و نان خیانتش را به گوارا خوردن . جواب لازم را بی هیچ ملاحظه دادم . این گذشت تا مدتی بعد در میز گرد یک رادیو بهم رسیدیم . موضوع بحث ربطی به دیدگاه شرکت کنندگان نداشت . آقای نوری علا نظرش را گفت و نوبت به من رسید که قاطعانه نظرم را گفتم . نوری علا خطاب به من گفت : « شما که با نظر من مخالف بودید چرا در این میز گرد شرکت کرده اید ؟ »!! و گذاشت و رفت ، عین یک بچه خودخواه به شدت سکولار و دموکرات . مجری برنامه که مدیر رادیو هم بود سخت یکه خورد . نمی دانم بعد از چند دقیقه بود که دوباره برگشت . چون باز اظهار نظرم را شنید رفت و دیگر برنگشت . فکر نکنید که این کارها از هرکسی برمی آید مخصوصا اگر مجاهد دیکتاتورزده باشد !! . باید طرف سفت و سخت سکولار دموکرات باشد تا این نوع دسته گل ها را به آب دهد و به مقام معظم رهبری برسد. آنچه اتفاق افتاد بی کم و زیاد آوردم تا مردم ستمدیده ایران متوجه باشند که چه دایه های مهربان تر از مادر در خارج کشور دارند ، تا بفهمند چه قماش آدم ها و محفل ها پا به پای رژیم با مقاومت سرفراز ایران مقابله می کنند . کف های مردابی که می خواهند سد شکن شوند.
     بگذریم که وقتی سر و کله مأموران اعزامی از ایران یعنی اعضای لاحق وزارت ، تحت عنوان اعضای سابق مجاهدین با مأموریت لجن پراکنی به این سازمان از کنگره این سکولار شیخ نشان بیرون زد ؛ منشأ این مارک های تقلبی برهمگان روشن شد .             







ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

موتور سوختگان با نعل وارونه زدن ، رژیم را شارژ می کنند !!

                موتور سوختگان با نعل وارونه زدن ، رژیم را شارژ می کنند !!

                                                                                                                      رحمان کریمی

شرمشان باد ز هنگامه رسوایی خویش
این متاع شرف از وسوسه بفروختگان
                                فریدون توللی

« کوری عصاکش کور دگر شود »
                               ضرب المثل فارسی

  اخیرا به نقل از سایت اخبار روز « ده ها تن از فعالین سیاسی ، روشنفکران و نویسندگان چپ و سوسیالیست ... » !! پای اعلامیه یی با عنوان « بیانیه فراخوان عمومی – سرنگونی آری ، به دست مردم » امضا گذاشته اند و گفته اند : « ما امضا کنندگان زیر اقدامات دولت ترامپ را بیش از هر چیز دیگر ضربه ای آشکار و مختل کننده بر مبارزات در حال گسترش و ژرفش مردم ایران علیه رژیم جهنمی جمهوری اسلامی می دانیم » .
  عبارت پرداز که بنظر می آید سواد سطح بالای فارسی دارد ! توجه نکرده که وقتی فراخوان می گوید خود حاوی یک متن است و دیگر نیازی به کلمه « بیانیه » ندارد . این نابغه فارسی نویس نمی داند که هر گردی ، گردو نیست . با هر کلمه یی نمی توان مصدر یا اسم مصدر ساخت ، از جمله صفت « ژرف » که نمی توان و نباید صفت را مصدر کرد . این عمل بی قاعده که مدت هاست در خارج متداول شده نمی دانم از ابتکارات ! ادبای داخل یا خارج کشور است .  
   و اما « ده ها تن از فعالین سیاسی ، روشنفکران و نویسندگان چپ و سوسیالیست » یعنی مجموعه موجودی توده یی ها ، اکثریتی ها ، راه کارگری های شاخه محمدرضا شالگونی و تعدادی از اصلاح طلبان شناخته شده که اکنون به تزویر نظامی را که می خواستند به سال ها نجات دهند ، امضا می گذارند که رژیم جهنمی ست. به راستی چرا ؟ چون دیگر کار از این حرف ها گذشته است و مهم آنکه با صد فحش و بد و بیراه هم که شده با زدن نعل وارونه به کمک و یاری برخاست . هر چند این برخاستن تف سربالا باشد و به روسیاهی خودشان برگردد ، تازگی که ندارد ، دیگر به الحمدلله دنده همه شان به حد کافی پهن شده است .
     فراخوان عالمگیر !! با این عبارات ادای عبادت و ارادت و تجدید عهد و میثاق به درگاه ولایت متزلزل فقیه می کند و شما خوانندگان عزیز خوب و تیز مواظب عبارات به شدت ریاکارانه باشید : ( دولت ترامپ با زیر پا گذاشتن « برجام » و« تهدید ایران با راه اندازی شدیدترین تحریم های تاریخ » به همان منطق زورگویانه ای روی آورده است که دولت بوش ... ) این همان انشا و منطق قلمزنان مطبوعات رِژیم و ایادی و مزدوران آنان در خارج کشور است و لاغیر . یعنی زیانکار خروج از قرارداد ناقص و ابتر برجام و برقراری تحریم نه رژیم است که مردم ایران !! . تمام مواد متن با شامورتی بازی توده کیانوری برای اثبات این ادعاست .
   اینان در پنهان کردن حقایق ناگزیر و معذورند وگرنه یک شاگرد اکابر سیاسی هم از یاد نمی برد که در قیام 88 این مردم ایران بودند که فریاد می زدند « اوباما  باما یا اونا » . می پرسم : پیش از هر تحریم وضع زندگی ، کار و معیشت مردم تحت ستم ایران چگونه بود ؟ می پرسم : وقتی اوباما  میلیاردها دلار به اقتصاد رژیم ارسال و تزریق کرد چه گشایشی برای مردم ایجاد شد ؟ جز آنکه روز به روز گرانی ، محرومیت و سرکوب بیشتر و بیشتر گردید . من که نمی توانم نه جای شالگونی منحط و ساقط شده خجالت بکشم از این ترهات و نه جای دیگری از امضا کنندگان . اما مطمئنم که تاریخ ایران و فرزندان سلحشور ایران و جمع عظیم زحمتکشان و درماندگان و آبرومندان آبروباخته و مادران و پدران پرشمار داغدار جز شما می اندیشند و از هر امکانی که رژیم را به تضعیف بکشاند استقبال می کنند . شمایان بقا و منافع رژیم سفاک ، جنایت پیشه و سراپا فاسد متزلزل را نمایندگی می کنید و نه مردم ایران را. شمایان نه روشنفکرید نه چپ و نه سوسیالیست که تعاریف و نشانه های خاص خود را دارد . در بهترین پزکسیون در خط محافظه کاران و چپ های نئولیبرال شده اروپا که تجارت و محاسبهٌ سود و سرمایه تنها هدف شان هست ، حرکت می کنید. جالب اینکه در همان بند اول فراخوان ، تحریم را نه علیه رژیم که علیه ایران قلمداد کرده اید . لااقل برای حفظ ظاهر هم که شده باشد ننوشته اید که تحریم علیه رژیم به زیان ملت ایران تمام می شود . تقصیر ندارید زیرا خائن که دهان باز کند و یا قلم بردارد خواه ناخواه خود را لو می دهد . هرچند شما لو رفته سالیان هستید .
   این فراخوان کاملا مشکوک و رسوا با این عبارات تمام می شود : « از همه نیروها و جریان های مدافع آزادی و برابری و به ویژه هواداران سوسیالیسم تقاضا داریم با تمام قوا ( کو قوا ؟ ) هدف های شوم دولت ترامپ را افشا کنند و با جریان هایی مانند فرقه رجوی و چلبی های وطنی رنگارنگ به مقابله برخیزند » .
  به روغن سوزی بدی افتادید تا اصل نیت تان را برملا کردید . شما نه با رژیم کاری دارید و نه چلبی های وطنی ( من نمی دانم چلبی عراقی چقدر و تا کی در عراق نقش و حضور داشت که مزه دهان همه خائنان ایران شده است ) کار و درد شما با مجاهدین خلق ایران و کلا مقاومت ایران است . ترس و هول برتان داشته که نکند آنان به قدرت برسند . غافلید که هم از حیث آرمان آزادیخواهی و هم آمادگی و تربیت تشکیلاتی و انسانی ، در صورت سرنگونی تمام عیار رژیم ولایت فقیه ؛ مجاهدین خلق به یک ساختمان سازمانی داشتن در تهران قانع اند تا سفره دل را برای مردم ایران بگسترانند و بگویند طی سال ها برآنان چه گذشت و حقایق امور چگونه بود تا مردم ایران بیش از امروز به حال مبارزان و انواع خائنان آگاه و واقف شوند .
   ضمنا مطمئنم که هر کدامتان در باره توطئه بمب گذاری رژیم در ویلپنت بخواهید سخن بگویید یا سرقلم بروید جز آنکه همگنتان حشمت رییسی گفت که کار خود مجاهدین خلق است !! چیز دیگر نخواهید گفت و نخواهید نوشت . میل کرده ام که آخر عمری ، خائنان رسوا را رهنمودی دهم و آن اینکه حواستان باشد که همه اش روی زوج تروریست سوار نشوید بلکه برای نقش دیپلمات تروریست دستگیر شده رژیم فکری بکنید که او هم مجاهد است یا نه ؟ !!         























ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed