۱۳۹۶ مرداد ۱۱, چهارشنبه

خائنان نمی توانند پاسداری رژیم را در بهانه های واهی پنهان کنند



ــــ کاذبان و متقلبان خودپرست مشغله
پرداز سیاسی به هر آیین و موضع سیاسی
و اجتماعی که باشند اگر به عناوین مختلف
به ابقای رژیم حتا به بهانه تقویت یک
جناح علیه جناح دیگر ، باید بدانند که از
زمره خائنان به ملک و ملت اند .   
  ـــ ما به سن خود دیده ایم کسانی را که
از موضع به اصطلاح روشنفکری سیاسی
به تداوم حاکمیت ارتجاع و استبداد البته
با حاشا و انکار، کمک کرده اند .

                 خائنان نمی توانند پاسداری رژیم را در بهانه های واهی پنهان کنند

                                                                                                          رحمان کریمی

   طبیعی ست که طبق اصل کنش و واکنش و قانونمندی های تحولات اجتماعی و جهانی ، اقشار و طبقات زحمتکش و محروم ایران ، سوای اعتراضات و اعتصابات پراکنده صنفی و موضعی ؛ از حیث ذهنیت و عینیت آماده انفجار عمومی و قیام نوینی باشد. اگر این نیروی عظیم بالقوه و آماده ، هنوز به فعلیت نرسیده است دلایل مختلف دارد از جمله سوابق یک تاریخ آکنده از سرکوب های موحش و فاجعه های میهنی  و انسانی . همچنین زمینه اکنونی از جهات گوناگون. نقش شرایط اکنونی به قدری قوی و تعیین کننده است که اگر همچنان سلسله سست عنصر خائنان به انحای شیطانی ، در ذهنیت جامعه عاصی موش دوانی کنند نمی توانند راه بجایی برند. از مشروطه تا به امروز سایه منحوس سازشکاران و خائنان بر سرزمین ما سایه افکن بوده و هست. حزب توده از بدو تأسیس تا مقطع خمینی دجال ، چند مرحله خائنانه را پشت سر گذاشت که عمده ترین و مؤثر ترین مرحله ، زمان دولت جاوید یاد دکتر محمد مصدق بود. رهبران حزب که بیش از دو سه نفرشان هرگز بویی از رنج و درد طبقه کارگر نبرده بودند از موضع کمونیسم و دفاع از کارگر و دیگر طبقات محروم با مصدق برخورد می کردند و او را اشراف زاده یی می دانستند که طبقه بوروژوازی را تا وابستگی به امپریالیسم آمریکا ، نمایندگی می کند . آنان که خود را حامل بینش علمی و دیالکتیکی می دانستند ، از درک شرایط تاریخی ایران و نقش تعیین کننده بوروژوازی ملی عاجز بودند . تا بخواهی از خودراضی و مدعی اما قشری و وابسته. اگر نقش انحرافی و مخرب و موقعیت نشناس حزب توده نبود به گمان این قلم که به سهم خود در آن زمان حضور سیاسی فعال داشت ، کودتا جزمیت پیدا نمی کرد و آمریکا می توانست از نفت ، سهم خود را از حلقوم انگلیس بیرون بکشاند. چرچیل اگر نتوانست ترومن را برای کودتا همراه کند اما با عَلَم کردن خطر حزب توده و حامی اش اتحاد شوروی و جمهوری آذربایجان شوروی که بر فرق ایران نشسته بود ، آیزنهاور را به امر کودتا راغب کرد. حزب توده زمانی مصدق را شناخت که دیگر دیر شده بود. هرچند تا به آخر با تظاهرات گوناگون دست از سر رهبر نهضت ملی ایران و نیش و کنایه ها و ایرادهای آنچنانی برنداشت و نفهمید که خطر دراین حضور پر جنجال حزب است به عناوین مختلف در خیابان ها و میادین . حزب باز هم موقعیت سخت مصدق را که هم در محاصره و تهدید و توطئه دربار و وابستگان به دربار و کارگزاران سیاست انگلیس بود و از طرف دیگر مواجه با صف خائنانی که تا دیروز با او بودند و امروز دشمن سوگند خورده اش . حزب توده در سال 1357 ، خیانت را به تمام و کمال رساند. این حزب کمونیست شوروی بود که با اشاره « کا . گ . ب » و واسطگی غلام یحی دانشیان دبیر اول بازماندگان فرقه آذربایجان ایران در تبعید ، ایرج اسکندری را از دبیر کلی حزب توده کنار گذاشته و کیانوری را انتخاب کردند تا نوه شیخ فضل الله نوری در بست در اختیار خمینی قرار بگیرد. من حزب ننگین توده کیانوری و دُمچه اش اکثریت که تا به امروز در داخل و خارج کشور نقش فعالانه ستون پنجم رژیم آنهم به ویژه علیه سازمان پوینده و پرافتخار مجاهدین خلق و شورای ملی مقاومت ایران را ایفا می کنند ؛ بر خائنان بعدی و نو ظهوران امروزی ترجیح می دهم . چرا ؟ چون حزب توده از ابتدا در خیانت گستاخ و مطمئن بود بی هیچ پرده پوشی و انکار . امام دجالشان ضد امپریالیسم بود.!!! بنا براین مردم ایران فدای سیاست خمینی . خائنان بی شرم و مزور و دو چهره امروز، تازه به کشف خط حزب خیانت نایل شده اند . تب دروغین ضد امپریالیستی را بهانه کرده اند که مقاومت خونبار و بی نظیر ایران را بکوبند و لولویی بدتر از نظام حاکم ، تبلیغ کنند. به صراحت می گویم که اینان مطلقا حتا با خودشان هم صادق و رو راست نیستند چه خاصه با محرومان جان به لب رسیده ایران. دستاویز غیر واقعی این خائنان به حدی مجعول و پوشالی ست که مگر چهارتا مثل خودشان ، تأیید کننده داشته باشند. ما بر سر دوراهی تعیین تکلیف تاریخی رسیده ایم : یا سرنگونی یا تداوم حیات ننگین و فاجعه آفرین رژیم ددمنش . در سراپای این حاکمیت نمی توان حتا یک سلول زنده مصدق پیدا کرد. آنان جملگی دشمن مصدق و راه او هستند و این یکی از دلایلی ست که با مقاومت سرفراز ایران در جنگ اند. این رژیم ، جناحی ندارد که خواهان تغییر اساسی در ساختار حاکمیت باشد. نقطه مشترک آنها حفظ نظام و دعوا بر سر پست های چرب نرم کلیدی ست . جناحی می خواهد آتواریته نظام حزب الهی را در کشورهای اسلامی حفظ و تقویت کند و جناح دیگر بی مخالفت واقعی با این سیاست می خواهد با دلجویی از آمریکا ، حیات رژیم را تضمین کند. بنابراین زمان شک و تردید نیست. وقت لَت زدن و زیگزاک رفتن نیست. خانم ها و آقایان خیلی متشخص !! خائن از سر شدت محجوبی و کمرویی ، مقاومت ایران را به اشکال مختلف لوث می کنند تا به طور علن  بگویند « البته خمینی » . دیر به فراست افتاده اید . آفتاب مقاومت ایران آسمان گیتی سیاسی امروز را تسخیر کرده است. و بدانید که حزب توده که سال ها ظاهرا آن را کوبیدید ، چهل سال پیش به نقطه کنونی شما رسیده بود زیرا این مسیر ناگزیر خائنان است و نه مبارزان و مجاهدان و دیگر آزادیخواهان واقعی و دلسوخته.
   دارید می سوزید که به عینه می بینید که انگار مقاومت ایران در سطح ملی و جهانی ، تنها آلترناتیو توانای اداره ایران بعد از سرنگونی ست . بی خود مردم را از ایران مثل عراق و افغانستان شدن مترسانید . شرایط از هر حیث متفاوت است . عراق را که بهم ریخت ؟ غفلت و سهل انگاری آمریکا که رژیم ملایان را آزاد گذاشت تا به کمک دست نشانده مزدورش مالکی چنان کشتاری از اهل تسنن و شیعه هایی که بنیادگرا نبودند ، بعمل آورد که موجب پیدایش القاعده و داعش شد . شما مطمئن باشید سایه مجاهد خلق که در ایران پیدا شود شرورترین پاسداران و بسیجیان ریش ها را از ترس می تراشند و فریاد مرگ بر اصل ولایت فقیه بلند می کنند. آنچنان جلز و ولزتان بلند است که گاه من فکر می کنم نکند مجاهدین خلق از قزوین هم رد کرده ، دم دروازه تهران هستند. چراغ شما خائنان به درد شهر کوران می خورد و کور شو گویان حاکم وگرنه قادر به دیدن نیم متر از مساحت واقعیت هم نیستید. شمایان با همه ادعا و تظاهر به روشنفکری ، ذهنیتی جدول ضربی و به شدت ظاهربین و نا آشنا با لایه ها و طبقات عمیق مسایل دارید و همین حالت و ویژگی هاست که آدم را وامی دارد از موضع انحرافی و نیز بخل و حسد ، بانوی قهرمان عصر خود را لچک به سر ببیند و بپندارد که ایران جای او نیست !!! لابد جای شما پهلوانان هست !
شما خائنان دوست دارید برای گشاد شدن جای تنگتان ، اپوزیسیون به شدت فعال و در نبرد همه جانبه با حاکمیت مستبد ارتجاعی ، بشود کفتر چاهی و فقط صدای قدقدش از ته چاه یحتمل به گوش رهگذرانی چند برسد. پوست کنده بگویم . این آرزوی به انجام نرسیده تان با موضع سال هایی که فکر می کردید دارید مبارزه می کنید ، همخوانی دارد و لاغیر . از شما که امپریالیسم را دستاویز خود کرده اید می پرسم که نئولیبرال های آمریکا و اروپا به طور جدی با مخوف ترین رژیم سرمایه داری لجام گسیخته چگونه برخورد کرد و اکنون آمریکا چگونه برخورد می کند ؟ رودربایستی نکنید زیرا شمایان با نئولیبرال ها بودید و ما ضد سازشکاری آنان . بیخود نیست که می گویید رژیم بماند تا ... در ضمن اگر دلتان هوای امام زمان کرده ، بی ترس و مانع می توانید بروید تهران به زیارت نه یک چاه بلکه دو چاه امام زمان.
   گفتنی بسیار است و من موکول به بعد می کنم .       

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

تابش تند مقاومت در ویلپنت ، بعضی ها را بدجوری چرزانده است



              تابش تند مقاومت در ویلپنت ، بعضی ها را بد جوری چرزانده است

                                                                                                            رحمان کریمی

   پیش از آنکه به موضوع بپردازیم ، خوب است خوانندگان گرامی این نوشتار ؛ ابتدا به دو فراز از گفتار شاد روان احمد کسروی که از دردمندان دردآشنای راستین ( چون از نوع دروغش هم داشته و داریم ) تاریخ معاصر ایران است . این دو فراز از کتاب « افسران ما » ست که سه سخنرانی کسروی را شامل می شود . از ویژگی های این مورخ و مصلح و منتقد اجتماعی اینکه مطلب او فقط محدود به چند و چون موضوع انتخابی نمی شود بلکه شمول های دیگری را هم که وجوه مشترک دارند ، در بر می گیرد. او به بدهای جامعه ایران  در هر سطح و مرتبه یی می تازد و بی باکانه رسوا می کند. توجه بفرمایید :
«...درباره پیشامدها داستان دراز است. در بیشتر آنها دست بدخواهان در کار بوده . جنبش مشروطه که با آن ستودگی برخاست و با آن ناستودگی پایان پذیرفت بیش از همه نتیجه خیانتکاری های اینان بود. تقی زاده و نواب و حکیم الملک و ناصرالملک و فروغی و تقوی و دیگران خود را به میان انداختند و با سالوسکاری آزادیخواهان ساده دل و ناآگاه را فریفتند و در رخت نیکخواهی به دشمنی کوشیدند. تا توانستند کوشش های جانفشانه را بی نتیجه گزاردند ، جانفشانان را بدنام گردانیدند . به دسته مجاهدان که خود نیرویی شده بودند و در برابر دشمنان آزادی ایستادگی می توانستند نام تاراجگر نهادند. با خوار داشتن کوشش ها و جانفشانی هاشان مایه دلسردی و نومیدی آنان را پدید آوردند. آنان را از میدان بیرون گردانیده جا برای سودجویان و رویه کاران ( ظاهر پردازان ) باز کردند. بدینسان استادانه بازی خود را پیش بردند و آن جنبش بسیار ارجدار را به حال پستی انداختند و همه کوشش ها را بیهوده گردانیدند. درین باره اگر کسی تاریخ مشروطه را بخواند آگاهی های نیکی را بدست خواهد آورد. من تاریخ مشروطه را بیش از همه برای نشان دادن بازی های بَدان نوشتم .»
    و فراز دیگر زنده یاد کسروی :
«...درباره سرگذشت ها کوشش های بدخواهانه بیش از همه جا کارگر بوده . شما بیگمان بدانید که این نامردان نقشه هایی دارند که در این کشور به کسان پادکدامن و غیرتمند و به مردان هوشیار و دانشمند بد بگذرد و جلو پیشرفت آنان گرفته شود و از آنسو ناپاکان و بدنامان میدان یافته جلو افتند . ما این را بیش از همه در تاریخ مشروطه می بینیم . درآن هنگام که تکان سختی پدید آمد و از میان توده مردان غیرتمند و کاردانی سربرافراشتند و به جانفشانی ها پرداختند ، این نامردان چشم دیدن آنها را نداشتند . کسانی که از آنان بی پشتیبان و خود مردان ساده یی می بودند – همچون ستارخان و باقرخان و یارمحمدخان و حیدرعمواغلی و صد مانند اینها – نامردان تلاش ها کردند و آنها را خوار گردانیدند و برای برخی نیرنگها بکاربردند . هر یکی را از راه دیگری لگدمال کردند و از میان بردند . این کارها را کردند که هزارها دیگران چشمها شان بترسد و پا پیش نگذارند . هزارها دیگران ، توده را نمک ناشناس شناخته و به جانبازی در راه آن آماده نگردند. »
   یاران ، هم میهنان عزیزی که این نوشتار را می خوانید ، بدانید و آگاه باشید که آن بد ها با دسیسه ها و نابکاری های محیلانه عوامفریب ، امروزه هم همچنان در کارند با این تفاوت فاحش که اگر بَدان عهد کسروی سرشان به تنشان می ارزید و وزنه یی داشتند ، ناکسان بی شرم ، گستاخ و از خودراضی امروزین به یک صدم آنان هم ارج و بهایی ندارند و رجز خوانان ولایات غربت اند . سال هاست شاهد تقلاها و دست و پازدن های آنان علیه مقاومت برومند و سرفراز ایران زمین خاصه سازمان پرافتخار مجاهدین خلق بوده و هستیم . این معاندان حاسد عقده یی همراه و دست در دست عناصر مشکوک پولکی با هر تحریف و تصریف و جعل و بهانه جویی ، کوشیده اند تا خاک در چشم حقیقت و حق طلبان جان برکف که واقعا زندگی شان را به تمامی وقف آزادی و رهایی ملت خود کرده اند ؛ بپاشند و راه پرفراز و نشیب و سنگلاخی آنان را با آشغال گویی های پوشالی خود سد کنند . اگر مجاهدان و آزادیخواهان آن روزگار باختند و میدان سیاست از آنان خالی شد اما مبارزان و مجاهدان امروز به عینه نشان داده اند که نه تنها از پای درآمدنی نیستند ، نه تنها با دشمن حاکم و دشمنان حاکمیت جوی لاغر و نحیف نشده اند بلکه سُر و مُر و چابک تر عرصه را بر تازندگان تنگ و تنگ تر کرده اند و همین است که این روان پریشان نامجوی حرفه یی به هر فرازی از جلوه های مقاومت چونان ویلپنت برمی خورند به سوز و گداز می افتند و به هر خس و خاشاکِ بهانه یی چنگ می زنند . نگارنده به خوبی آنان را و سوابق آنان را می شناسد . این ژاژخایان که دلشان پیش خودشان و آرزوهای خودشان است و با قلم یا بیان ، ملت را بهانه قرار می دهند خوب می دانند که سالن عظیم و طویل ویلپنت از ایرانیان پر می شود . ایرانیانی که به هر حال یا یار سالیان مقاومت اند و یا در آرزوی آزادی ایران راهی نمی بینند جز مقاومت ایران . مقاومتی که گناهش در نفس مقاومت است . مقاومتی که به سالیان هرگز فریب شیادی ها و چهره آرایی های فریبکارانه رژیم فاشیست گوبلزی ملایان را نخورد و دچار تزلزل نشد. مجال نیست وگرنه به تجربه عینی نشان می دادم که یکی از این قماش آدم های مسند جوی ، واقعا گروه خونی شان به دموکراسی نمی خواند و آزادی و دموکراسی و سکولاریسم لغلغه دهان و قلم شان هست و زرق و برق دکه و دکان سیاسی شان . یک نمونه را می گویم که شاهدان به الحمدلله هنوز زنده اند و اگر با خط و خطوط من مخالف باشند اما به حکم شرف نمی توانند انکار کنند. نزدیک به سه سال پیش در میز گرد یک رادیو خارج کشوری با یکی از پرچمداران مدعی سکولار هم میز شدم . وقتی نوبت سخن به من رسید و سخن خلاف تظاهر و ادعای او بود ، با این پرسش اتاق میزگرد را به اعتراض ترک کرد : « شما که با عقیده من مخالف هستید چرا در این برنامه شرکت کرده یی ؟ » !!! این پرسش و این بی جنبگی و ترک میزگرد کجایش به سکولار آنهم از نوع دموکراسی اش می خورد ؟ رفت و بی آنکه مدیر مسئول رادیو که گرداننده میزگرد هم بود او را بخواند ، دوباره برگشت و دوباره سخنان مرا شنید و رفت و دیگر برنگشت . اینجور مدعیان هستند که یقه گیری باب طبع رژیم از مقاومت ایران می کنند. وگرنه آن نوعی که در رکاب سلطان محمود غزنوی تا به دهلی رفته و کوه نور آورده که به یادگار آن مجاهدت ، نام نوریزاده به خود گرفته است که احتیاج به اشاره یی دیگر ندارد زیرا همه او را می شناسند که از نوابغ روزگار است !!! نبوغ می خواهد تا جمعی از اضداد مقاومت را نام ببرد که چرا در ویلپنت نبودند . آری آن معاندان و حاسدان نبودند اما ایرانیان از جوان تا پیر و از تمامی جوامع بودند و حتا از داخل کشور که من با چند تن از آنان ملاقات داشتم . آنها را که نمی شناختم ، خودشان با بزرگواری به سراغم آمدند که جملگی خار چشم شمایان هستند. کوربینی سیاسی تان که بی دلیل نیست .  
   حق با کسروی بوده و هست که بَدان نابکار دست از سر ملت ایران برنمی دارند . امدادهای غیبی هم مددکارشان . از حکومت گرفته تا کرسی با میکرفن رادیو تلویزیون های خارج کشوری اعم از دولتی یا غیردولتی .
  مقاومت ایران به راه خود می رود و شمایان نیز . داوری با مردم ستمدیده و آگاه دل ایران است و تاریخ ایران . پس بگردید تا بگردیم .              

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

افـروزه هـای ایثــار



باز نشر  


                                        تقدیم به : شهیدان راه آزادی صدیقه مجاوری و ندا حسنی
                                                   و دیگر افروختگان مانای مقاومت ایران چون مرضیه بابا خانی
                                                    علی ملک و حمید عرفا و دیگر افروختگان عاشق آزادی .

   افــروزه هــای ایثـــار

                                                                   رحمان کریمی

پیوسته
گذرگاه آزادی
در هجوم  حادثه هاست .
عشقی  شعله ور باید تا چنانت برافروزاند
که چونان مرغ شگفت آتش
پالوده تر از هر پاک
سبکبال و عاشق و سرمست
از پلشتی های جهان بگذری
و زمین خدا را
به گناه بی عدالتی های فاحش
تطهیر کنی .

از پریشان خروشی خویشتن می پرسم :
این گردباد های مقدس آتش
در چهار سوی حادثهٌ  بعید
از کیانند کاین چنین
محراب عشق و آزادی را
فروزان تر از محراب زرتشت کرده اند .
این شراره های سرکش سیلی زن برجهان خفتهٌ امروز
از کدامین رسولان گمنام ایثارگر است
کاین چنین سوداگران خون و سرمایه را
از بردن عدالت به مسلخ
بازداشته اند .

هلا ای رفیقان روزهای سخت ما
ای هموطن ، همزبان ، همدرد ، همراه !
برپایی چنان پرده سرای سرخ فام آتشگونی
در معابر جنجالی جهانی که تو می شناسی
جان های مرده را
به شعله های غیرت و همت می سوزاند
تا فردایان نپندارند که چون حادثه دررسید
ما
سر بربالین حیرت زمان
به غفلت خفته بودیم  .

ای اهورای پاک سرشتان ایران زمین
پیوسته در جدال با هزاران هزار اهریمن !
آتشکده های مقدس امروز ما
نه آن حصار فروزانی ست که موبدان را باید
به عبادتگاه ما باید آمد که شعله های بالنده اش
از آفاق
به رمز جاودانگی حیات انسان می رسد .

با واژگان عریان پررمز ورازم
من دوره گرد آن جان های سوخته یی هستم
که چونان ابراهیم
خرمنگاه آتش  بیداد را
گلستان رهروان آزادی کرد .

اینک که ابلیسان
جهان را به سُخره گرفته اند
با «  صدیقه »  و «  ندا » 
از زمینم برکنید
تا میان افروزه های ایثار
تاریخ ملتم را با عبادتی چنین مقدس
تطهیر کنم .

از زمینم 
برکنید !

                                                      

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed