رحمان کریمی
دوشینه ، دوش غسل بگرفت ، اشهد خود را بخواند و برای
یک خطر کردن خیلی خطرناک بی سابقه در فردا ؛ با اضطراب
بخسبید . آفتاب که برآمد ، خلایقی به در خانه اش با امید و
انتظار به ازدحام گرد آمدند . هول برش داشت که انگار شوخی
شوخی می رود برای درد سر خریدن برای خود . اما صدای
مردم به او قبولاند که مرد میدان حق و خلق است وتا کنون
ملتفت این موهبت و ودیعه اللهی و ذاتی در خود نبوده است .
0 نظرات:
ارسال یک نظر