تــرانـه هــای بهــاری
ــ 1 ــ
بهــارا آ مـدی کو گلســتانت
نسیم باغ صبح و جوجکانت
به نوروز و حریق سرخ ماهی
در آب و خنده های کودکانت
ــ 2 ــ
بهارا آ مدی ، فریاد فریاد
سفر از کوچه های کودکی یاد
اقاقی بود و عطر نسترن ها
عجب باغی که رفتش زود برباد
ــ 3 ــ
بهارا با شقایق ، با شقایق
سفر کن از گذرگاه دقایق
سراسر دشت ما خون است وآتش
خبر کن خفتگان را از حقایق
ــ 4 ــ
بهارا شبنم و شبگیر و شبگرد
هزاران سایه و اشباح ولگرد
زآستین برفشان عطر دم صبح
بمان درباغ خورشید و نبرگرد
ــ 5 ــ
بهارا گل فشان کن باغ و بستان
خروشان کن نوای صبح مرغان
چه خاموشی گرفتست دامن دشت
نه چوپان می رود صحرا نه دهقان
ــ 6 ــ
بهارا بس فروزان کن چراغی
چراغی در ره تاریک باغی
صدای ناله می آید زگلشن
نشسته بردل هرلاله داغی
ــ 7 ــ
بهارا جامه دانت پرز جامه
قبای نوبراندامت ، چکامه
بکن باسحر سیّا ل شمیمت
جهان را بار دیگر ، تازه شامه
ــ 8 ــ
بهارا با نسیم عشق ، هرروز
بگیر ازسینه ها این ناله وسوز
به زنگاری که غم برچهره بسته
به دل خورشید امیدی ، بیفروز
0 نظرات:
ارسال یک نظر