د ر ســـایه روشـــن زمــــان
نقش و اهمیت ایران برای منطقه و جهان
رحمان کریمی
وقتی در نیمه اول دههٌ پنجاه سیل دلارهای نفتی ضعف و تزلزل شخصیت ذاتی محمد رضاشاه را تا بدان حد پوشاند که نیمهٌ دوم شخصیت قدرتگرای اورا احیا کرد ، « آریا مهر » غافل از مشکلات آشکار و پنهان داخلی و نارضایتی روبه تزاید عمومی ، خویشتن را اسطوره یی بی مثال در منطقه و بتدریچ در جهان دید . این باور ویرانگر را آقای ریچارد نیکسون رییس جمهوری وقت ایالات متحده آمریکا و وزیر خارجه ایشان آقای هنری کیسینجر با آزاد گذاشتن نامحدود صدور پیشرفته ترین تسلیحات غیر هسته یی به ایران ؛ تقویت و تلویحاً تأیید کردند . محمد رضاشاه درگیر دو شخصیت متضاد ، تصویر مغرور خود را درآیینهٌ تمام نمای امپراتوران نامدار هخامنشی نظاره کرد وبا هزینه یی بسیار کلان این رؤیت فرخنده را در حضور سلاطین و رؤسای جمهوری جهان بصورت جشن های دوهزارو پانصد ساله شاهنشاهی به نمایش گذاشت . دیگر کسی جلوگیر فانتزی های همایونی نبود . او تمدن بزرگ را پیش قدوم مبارک خود می دید وپیوسته آن را بزبان می آورد . شاه فارغ از یک نظام بوروکراسی سرا پا فاسد و حیف ومیل چی و دلال پیشه ، فارغ از حال و احوال واقعی مردم تهیدست ، شاهراه تمدن بزرگش را با مدرنترین سلاح های غرب وشرق جهان فرش و انباشته کرد . محمد رضا شاه قدرت و بقارا در اسلحه دید . هنوز براین جادهٌ طلایی گامی پیش ننهاده بود که انقلاب پنجاه وهفت او ونظامش را مدفون تاریخ کرد . درآن سال ها سرسلسلهٌ تبهکاران محیل جهان خمینی ودیگر ابالیس ریز ودرشت همپالگی او یقه شاه را می گرفتند که : « ملت بیچاره ایران چه احتیاجی به اینهمه اسلحه دارد ؟ این ملت فقیر وگرسنه که به نان شب خودش هم محتاج است با کسی که جنگ و دعوا ندارد . این ملت که مثل قلدرها و زورگوها نانجیب و شرورنیست که بخواهد با در وهمسایه هایش دربیافتد . ما می خواهیم با همه در صلح و صفا باشیم . خرید اینهمه اسلحه از جیب ملت برای چه هست ؟ امنیت که با اسلحه بدست نمی آید . بد بخت اگر امنیت می خواهی مردم را سیر و راضی کن » . حرف درست بود ولی از زبان کی و کیان و به چه هدف و منظوری ؟ خمینی در طلب سلطنت بود و برای کسب وجهه مردمی ملعنت می کرد . اگر از انگشت شماری بگذریم تاریخ آخوندیسم ، تاریخ ریا و آشوبگری ، تاریخ دکان های دونبش و فتنه انگیزی های وقت و بی وقت است . پای سفرهٌ حکام به تعلق و تملق می نشستند و در اولین فرصت ممکن سفرهٌ اربابی را برسر صاحبش خراب می کردند . رقعه خاکساری ببارگاه شاهان می نوشتند و به مجرد ضعیف دیدن طرف ، بلوا راه می انداختند . حیات دوزیستی این جانوران مسموم وملعون درصفحات خونین و رنجبار ربع قرن اخیر بهتر و بیشتر از هرزمان قابل رؤیت و شناخت است . این دوزیستی بودن را می توان در تمامی شئون نداشته آخوند های حاکم بوضوح دید . هم در سیاست داخلی وهم در سیاست خارجی آنها . هم روباه اند وهم گرگ . وبهتر گفته باشیم هم شیطان و هم درنده تر ازهر گرگ .
برج زهر ماری بنام خمینی هنوز درمسند جا خوش نکرده بود که با آزادیخواهان ایران با چماق ودشنه و با عوام الناس با سیلابی از کلمات دروغ روی در روی شد . ساحت ایران را به تهدید و تحمیق آلوده کرد . دجال قرن با دسایس و تحریکات مداوم در عراق ، زمینهٌ جنگی را تدارک دید که برای شعله ور نگه داشتن آن نیاز به سیل اسلحه داشت . این پیر کفتار تا دیروز ضد خرید اسلحه ، شد بزرگترین خریدار اسلحه . محمد رضا شاه حد اکثر می خواست ابر قدرت و ژاندارم منطقه باشد تا شاخ آفریقا یعنی سومالی . خمینی مصلح و ملت دوست !! می خواست از راه کربلا به بیت المقدس و از آنجا به بام جهان برود و پرچم اسلام آخوندی را به اهتزاز در آورد . ناخوشی و از جمله مالیخولیا هم لابد در قوس صعود و تکامل خود می تواند از روی شاخ آفریقا بپرد روی گـُردهٌ جهان ! . شاه از پول نفت دریک سری معاملات متعارف و بی مانع اسلحه انبارمی کرد ولی خمینیسم پیوسته در معاملات پنهان و ممنوع وچند واسطه یی ، بیت المال را پولی ده پول خرج گران اسلحه کرده و می کند . کار این نوکیسه گان جنایتکار به جایی کشیده که خیال داشتن بمب اتم هم به کلهٌ پوک مالیخولیایی شان خطور کرده ودر نهایت وقاحت و بی شرمی د ست بکار ساختن آن شده اند . این آدمکشان بد سرشت گمان می کنند که با بمب اتم و به گروگان و سکوت گرفتن جهان می توانند دوام و بقای خود را تضمین و بیمه کنند . این چیزی ست فراتراز خواب پنبه دانه یی شتر زیرا آن حیوان بیچاره از نجبای زحمتکش جهان است و آخوند حیوانی ست که گرگ در برابر او به نجابت و سلامت نفس خود می بالد . و از خاصه خرجی های سرسام آور این گلهٌ وحوش حاکم بر ایران ، براه انداختن شبکه های متعدد تروریستی و بنیاد گرایی در نقاط متعدد جهان است . این شبکه و باند ها مستقیم یا غیر مستقیم از حیث مالی ، اسلحه و امکانات دیگر تدارکاتی توسط آخوند ها تغذیه و تقویت می شوند . آنها قادر به درک تجربیات نه دور که نزدیک تاریخی ، نیستند ، چرا که اصولاً عنصری ضد روند تکاملی تاریخ بشری هستند . هر چند ساختار و عملکرد اتحاد شوروی سابق با آخوندیسم مطلقاً قابل مقایسه و انطباق نیست اما دیدیم که شوروی نیمی از اروپا واحزاب ( برادر ) زیادی در جهان تحت نفوذ خود داشت و دیدیم در کار مسابقه تسلیحاتی تا تکنولوژی جنگ ستارگان هم بودجه گذاشت تا تعادل قوا را بتواند حفظ کند و نتوانست . چرا ؟ چون کارش در خانهٌ خودش از بنیاد خراب بود و سرانجام این خرابی برسرش آوار شد . حالا آخوندهای سادیستی و ذاتاً ناراحت با بمب اتم و مشتی تروریست می خواهند به کجا برسند ، باید این پرسش را حوزوی و قوزوی کرد تا توانست فهمید ! دزدی ها و ریخت وپاش ها و حیف ومیل های بی حد وحصر را هم بر ارقام نجومی فوق اضافه کنید تا بفهمید این بی اصل ونسب ها با مملکت ما و سرنوشت آن چه می کنند ؟ آری ، این ازمنبر به مسند رسیدگان از جا دررفته نه تنها با آتش بازی می کنند بلکه شرف واعتبار وغرور ملی ملتی سربلند را ملعبهٌ مطامع شوم خود کرده و نقش ایران را در منطقه وجهان در مداری سخت فاشیستی ونفرت انگیز و بدفرجام قرار داده اند . نگارنده به عمرخود هیچ رجاله و اوباشی را نمی شناسد که بقدر آخوندهای حاکم به تبهکاری های خود مغرور وسرفراز ! بوده باشد . یک چاقوکش حرفه یی به نوک چاقو وایضاً بی حیایی و کله خری خود غرّه شده واحساس قدرت می کند . قدرت درقلمرو فرهنگ بشری همچون پدیده های دیگر ، معانی مختلف دارد . فردی قدرت را در ثروت ودیگری درمقام و منصب ویا هردو ودیگر کس درعلم ودانش و ادب ویکی هم در زور بازوی ستبرخود می بیند . معنی قدرت درحیطهٌ اجتماعی بسی فراتر وحساس تر از حوزهٌ فردی است . محمد رضاشاه قدرت را دراستیلای داخلی به مدد سازمان امنیت ونیروی پلیسی خود ودر منطقه و جهان درداشتن یک ارتش مجهز به سلاح های پیشرفتهٌ روز ارزیابی می کرد . آخوندهای تازه به دوران رسیده و شرور جدا از نهادهای متعدد سرکوبگر داخلی ، قدرت را درمنطقه و جهان درانباشت بی حساب اسلحه و حتی اتم و صدور ایدئولوژی بنیادگرایی جستجو می کنند . اگر شاه لقمه یی نسبتاً قد دهانش گرفت ولی از گلویش پایین نرفت ، این تروریست های ضد صلح و همزیستی لقمه یی گنده تراز قد وقوارهٌ خود واسلافشان همچون مجلسی ها ، آقا نجفی ها و شیخ فضل الله نوری ها گرفته اند که سرانجام زیر سنگینی و بزرگی آن برای ابد گم وگورخواهند شد .
تجربیات تاریخی و واقعیت های عینی جهان امروز به ما می گوید که ایران با داشتن موقعیت ویژه ژئوپولیتیکی خود درحساس ترین گذرگاه جهان ، هرگز به زور اسلحه نمی تواند به جایی برسد . قدرت طلبانی که درتهران برمسند می نشینند بوی نفت چنان از خود بی خودشان می کند که به اشکال مختلف دست به ماجراجویی هایی می زنند که هم سرانجام مسند را از دست می دهند وهم خسران وخسارت های جبران ناپذیری به ملک و ملت وارد می کنند . وقتی قدرت در سیطرهٌ استبداد معنی شود حاصلی جز این نخواهد داشت . اما قدرت در قلمرو دموکراسی و مردمسالاری برخوردار از معانی انسانی و حیات بخش دیگری هست . برقراری حاکمیت مردمی و منتج از اراده و خواست مردم ، رفاه وامنیت وحکومت قانون واجرای بی تبعیض قانون و حس و سیاست دوستی وهمزیستی متقابل با دیگران آنچنان زمینهٌ رشد و تعالی همه جانبهٌ اجتماعی ، سیاسی و اقتصادی و صنعتی را فراهم می کند که موجب قدرتی مطلوب ، سازنده و سازگار و سربلند و پایدار می گردد . و این ها میسر نمی شود مگرآنکه نظامی حقیقتاً مردمی و بشردوست بر میهن ما مستقر گردد ، نظامی که قدرت را در رشد همه جانبهٌ ملک وملت ببیند و نه در ماجراجویی های مالیخولیایی مشتی ناخوش وناراحت . ودقیقاً این همان هدف مقدس وکاملاً ضروری برای ایران است که سازمان مجاهدین خلق و شورای ملی مقاومت بیست وسه سال متمادی ست که برای هموارکردن راه آن ، با دیو بیرحم و آدمخوار آخوندی پنجه درپنجه افکنده و دار وندار خود را بی هیچ مضایقه در گرو پیروزی آن گذاشته است . مقاومت ایران به دلیل اصالت طبیعی خود از آن چنان سلامت و اعتماد به نفسی برخوردار است که درامر مبارزه با فاشیسم مذهبی آخوندی به لحظه یی کوتاه نیامده و نخواهد آمد و همین ارادهٌ راسخ انسانی را فردا خرج سازندگی و سربلندی ایران آزاد خواهد کرد . این دومجموعهٌ نیرومند آزادیخواه در فردای رهایی ایران احتیاجی به انباشت اسلحه و به اتکای این انباشت دخالت های توسعه طلبانه در منطقه نخواهند داشت . آموزگار خردمند این پاکبازان بصیر ، تاریخ و روزگار بوده وهست . به راستی چه قدرتی بالا تراز رضایت روزافزون یک ملت و زندگی در صلح و صفا می تواند وجود داشته باشد ؟
1 نظرات:
آقای کریمی عزیز، من شما را میشناسم و با عقاید قبل و بعد از انفلاب شما کمابیش آشنا هستم.
بنظر من شما حق ندارید به شاه بد و بیراه بگو یید.
دنیا محل داد و ستد است. جیزی میدهید و جیزی میگیرید. در این بین افرادی هستند که زرنگترند و با دادن کم، زیاد کسب میکنند. بعضی دیگر به آن زرنگی نیستند. پس زیاد میدهند و کم دریافت میکنند.
طرف مقابل شاه، آمریکا بود و طرف مقابل شما، سازمان م خ ایران.
شاه زرنگ بود . . . و شما، نـــه!
ارسال یک نظر