۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۹, چهارشنبه

یاران تو ایستاده اند به رزم و عزم فتح

به مناسبت نخستین سالروز رفتن عماد رام

یاران تو ایســتاده اند به رزم و عزم فتح

رحمان کریمی

عماد جان !

وقتی تو غمگنانه می خواندی

پرندگان بی آشیان

در گرما ی بومی حنجره ات

لانه می کردند

تا دیار باستانی زیبا ترین باغ های عالم را

در تاراج مسموم اعصار

گریه کنند .

عماد جان !

وقتی سرانگشتان چابکت

در ولرم تلخ روزگاران بد

موسیقای میهن مرا

تا ژرفای جان های بی تاب می بُرد

من ،

در عصیان خاموش ملتم

به فریادی

بیدار می شدم .

عماد جان !

تواز کدامین ویرانه های دل می گذشتی

که آ نهمه شورو شورابه و شیدا یی

بر آبشار سرمست صدای غریبانه ات می ریخت

که مرا

خراب خراب و کباب کباب می کرد ؟

عماد جان !

چه یارانی رفتند و من حوصله کردم

چه چا ووش خوانانی رفتند ومن از کاروان

جدا ماندم .

نفرین بر آنکه آمد و مقدمش شگون نداشت .

جای تو خالی عماد جان !

ما هم چنان !

در میادین کور و کر جهان

عدالت را فریاد می کنیم .

ماهم چنان ،

رهایی ملت تو را

دنبال می کنیم .

عماد جان !

رزمندگان بی سلاحمان ، امروز

خود بزرگترین سلاح اند از عشق و عزم و ایمان

نیستی تا ببینی عزیزمن

دریوزگی های حقیر دشمن را

که جهان کـُمیک را کـُمیک تر کرده است .

عماد جان !

اینک من

بر سکوی آخرین پروازت ایستاده ام به رنج .

دیگر ،

واژه یی نمی بینم این میان

جز آنکه :

یاران تو

ایستاده اند به رزم و عزم فتح

عماد جان !

برتو درود و

با تو :

بدرود

19 مای 04

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

0 نظرات: