در خوشچران خارج ، البته که گرگ ها میش می شوند
بیــانیه تـه پیــاز چـه 19
رحمان کریمی
دراین مرحله دشوار و از هر لحاظ واجد ویژگی های خاص خود ، از میان تمامی مطالبات و خواسته های برحق مردم ایران مسئله « آزادی » به عنوان اصل و پایه دیگر مطالبات و اعتراضات اجتماعی و صنفی ؛ در سرلوحه قرار گرفته است . دلیل آنهم بخصوص برای نسل جوان روشن و قابل فهم است . رژیم اوباش – فاشیستی حاکم مَُوَدّی و محتسب خصوصی ترین اختیار و آزادی عمل آحاد جامعه ایران است . در فقدان آزادی ست که مردم از حق و حقوق اجتماعی ، سیاسی و صنفی خود غافل و عاجز می مانند . پس آزادی از جمله مشخصاً آزادی قلم و بیان ، حق مسلم هر انسان است . و ما دراین زمینه تردیدی نداریم . اما این هم حقیقت دارد که مقوله آزادی در بیان جامع شمول آن مثل سایر مقولات ، ارزش های ضروری و وجودی خود را در ظرفیت زمانی و مکانی و نوع گرایشی فرد ، تبیین و تعیین می کند . بطور مثال یک کهنه نازیست یا نئونازیست بعنوان برخوردار بودن ازحق آزادی قلم و بیان نمی تواند در معابر ، میادین و پارک ها مستقیم یا غیرمستقیم تبلیغ فاشیستی کند . یا عنصری که سابقه سال ها همکاری با فاشیسم هیتلری داشته نمی تواند بی مانع و مدعی ، به سوسیال دموکرات ها ، سبزها و لیبرال ها و ... درس آزادی و آزادیخواهی بدهد و به فرهنگ و اخلاق سیاسی آنها ایراد بگیرد . در صورت پیداشدن چنین وقیحی در همین دموکراسی غرب به دلیل گذشته اش دهان او را سرویس کرده و خاموشش خواهند کرد . اما در قلمرو ما ایرانیان که همه چیزمان ویژه خودمان است و به هیچ جا و هیچ چیز دنیا نمی برد ، در زمینه آزادی هم از پاپ کاتولیک تر و کاسه از آش داغتریم . مسلماً منظوراز این سخن عموم ایرانیان نیست بلکه بخش خاصی از ایرانیان خارج کشور مدّ نظر است . بخشی بی عمل و ضد عمل که با دراختیار داشتن امکانات نشر و دیگر وسایل ارتباط جمعی همواره در کار خلط مبحث کردن و شعبده بازی اند . پذیرای هر جنس بُنجل ، بدل و فاسد و غیرقابل اعتماد هستند اگر که مجاهد یا مبارز واقعی نباشند . آنها سریعاً جنس مورد نظر را آنتنی و نوبر تازه از راه رسیده جمعه بازار خود می کنند . توفیر نمی کند ، می خواهد جنس از راست آمده باشد یا از میانه یا از چپ چپه شده . به حکم دموکرات دو آتشه و کنجد زده بودن ، اخراجات رژیم را هم با سعه صدر و بلند نظری که جنابان دیدرو و منتسکیو و ولتر هم خوابش را نمی دیدند ؛ با آغوش باز پذیرا می شوند و او را در آب کُر شرعی غسل داده به حجله می برند و دست مبارکش را در دست عروس آزادگان می گذارند و بعد می آورندش سر قلم و بیان تا طرز صحبت کردن از عجوزه پیر را به حرمت روی عروس خانم دموکراسی یاد دیکتاتورها !! بدهد . دیکتاتورهایی مثل « مجاهدین لنینیست » ! . میان بر بزنم و راه را کوتاه کنم . این عنوان جدیدی ست که یکی از سر آمدان دموکرات !! میهن ما به مجاهدین خلق داده است . « اکبر گنجی » را که حتماً می شناسید . او کسی ست که از مادر دموکرات رادیکال به دنیا آمد تا در عصر خمنیسم به نبرد بپردازد و مابقی عمررا در خارج کشور بعنوان عضو برجسته فرهنگستان آزادی و دموکراسی ، درس یاد « مردودین » ! بدهد بلکه براه آیند . این شخصیت به شدت خوش سابقه سبق از گاندی می برد . آنقدر ظریف و رقیق و شفیق و هرچه بیق است که جز با متانت نمی تواند حرف بزند . او با فرهنگ است . او کتاب خوانده است . کی ؟ به ما چه که کی . نکند می خواهید مثل مجاهدین لنینیست بگویید که او بعد از گذراندن دوره بازجویی و تعزیر در دانشگاه اسلامی – فقاهتی اوین و شرکت در تأسیس سازمان اطلاعات و طراح دوم خردادی آخوند خاتمی به این مقام والای استادی سیاسی رسیده است ؟ .
گمان نمی برم نسل های حاضر سراز افاضه « مجاهدین لنینیست » در آورند جز آنکه بتوان این عنوان را در فرهنگ حوزوی و اوباشی سیاسی پیدا کرد . بر امثال اکبرگنجی ها حرجی نیست . اینان بالاخره با هر هیاهوی مردم فریبی که راه بیاندازند ، پاره تن رژیم حاکم اند . از اعتراضات مردمی دفاع می کنند به شرط آنکه کار بدانجا نرسد که خمره واژگون گردد . تمامی شگردها بیانی و قلمی و قر و غمزه های مدرنیزه سیاسی برای این هدف باطنی ست که مبادا مجاهدین خلق و دیگر مبارزان راستین پیروز شوند . آنها وقتی بیرون می زنند ، مستقیماً به کارگزاران بازمانده از رژیم سابق که عمدتاً رادیو- تلویزیون های مشکوک و یا وابسته به قدرت های خارجی را در دست دارند ؛ پناه می برند . هرچه زمان می گذرد به درک و هوشیاری و شناخت همه جانبه مسعود قهرمان بیشتر و بیشتر واقف می شوم . چه خوش گفت که : « شاه و شیخ » . حتا به جزئیات هم که نگاه کنیم این حقیقت به وضوح بچشم می آید . اگر خارج کشور آشغالدانی رژیم سابق نبود ، اگر اینجا و آنجای جهان وادادگان و ضد انقلابیون حضور نداشتند ، اکبر گنجی ها را چاره یی نبود جز آنکه لب فروبسته به کنجی خزیده باشند . حضرات خارجی هم که می دانید خاطرخواه و خریدار چه نوع اجناسی هستند . آیا دیده اید که وسایل ارتباط جمعی آنان یک انقلابی واقعی را روی آنتن خود لانسه کند ؟ مسلماً نه . از همین گوشه و کنارها و ریز و میزها می توان دریافت که غرب سقوط رژیم را می خواهد یا اصلاح آن در زمینه اتم . اکبر گنجی بعد از پشت سر گذاردن شغل بازجوو شکنجه گر به مطالعه می پردازد تا درکار جدید فرهنگی و مطبوعاتی ، بوق نباشد خصوصاً برای راه انداختن قطار دوم خردادی ها مقادیری مطالعه لازم بوده است . نسل ما از این باسواد ها ! در ساواک هم دید و تجربه کرد . می گویند سر دیگ باز است حیای گربه ( وحشی ) کجا رفته ؟ از من بپرسید می گویم اگر از ابتدا حیایی در کار بود ، کار طرف به رژیم و خدمت در اوین و وزارت اطلاعات کشانده نمی شد . حالا او آمده تئوری می فرماید و درس و فرهنگ و اخلاق سیاسی می دهد ، آنهم به مجاهدین خلق و مبارزان راه آزادی . حزب توده و اکثریت به عنوان شرکای رژیم جای هیچگونه شبهه یی باقی نگذاشته اند . اما تاریخچه سیاسی این حزب در گذشته فقط محدود به خود فروختگان و وابستگان خارجی نبوده که شکنجه گر دیروز اوین از آن بازخواست کند . شرم باد برآنان که بدین بی شرمان میدان می دهند .
15 آپریل 2010
0 نظرات:
ارسال یک نظر