سخنی
با تأسف اما بی بغض و کین
رحمان کریمی
با
تأسف اما عاری از بغض و کین با روشنفکران ، گروه ها و افرادی که بی شک و تردید
خواهان سرنگونی تام و تمام نظام سرشار از بلا و آفت و فجایع سنگین و سرسام آور
ولایت منحوس فقیه هستند . با بغض و کین با سازمان ها ، محافل و عناصری که همچنان
نگران از سقوط این جرثومه فساد و جنایت ، بزرگ ترین و فعال و حاضرترین اپوزیسیون
یعنی مقاومت سرفراز ایران را در صحنه آشفته سیاسی ؛ هدف خود قرار داده اند . ما
اینان را مزدور و خائن به ملک و ملت می دانیم . اینان را ننگ ایران و ایرانی و
تاریخ خونبارش می دانیم . مسئله مهمی که اذهان را تا حد یأس و حیرت به خود مشغول
داشته عدم وحدت حد اقل میان بخش های اپوزیسیون است و نه اپوزیسیون نما ها . هر
امری را علت یا عللی ست که نمی توان به صرف میل و علاقه آن را در جهت خواست خود
قرار داد و نیز تا علل برطرف نگردد ، اوضاع همان است که هست . بنابراین در چنین
شرایط اسفباری دعوت برای وحدت خود یک ایدآل غیرعلمی و صرفا احساساتی بیش نخواهد
بود .
عدم
وحدت ناشی از اختلاف و اختلافات سیاسی ست . اختلاف یا بنیادی یعنی مبتنی بر نوع
بینش و ایدئولوژی و تاکتیک های رسیدن به هدف است و یا سطحی ست و ناشی از عدم درک
همه جانبه واقعیت های ناگزیر اجتماعی و سیاسی که عمدتا ریشه در روند ناسالم تاریخی
دارند ، می باشد . دراین مورد است که خصوصیات روحی و اخلاقی که در یک منیّت به شدت
خودخواهانه و لجوجانه متمرکز و فعال می شود. به اعتقاد این نگارنده بخش عمده یی از
انشعاب هایی که گروه های سیاسی خاصه چپ را تکه تکه و بی عمل کرد و حتا منحرف به
علت همین روانشناختی مورد اشاره است که تفرقه افکنان بدان رنگ و لعاب و انگیزه
سیاسی هم داده اند . و البته این سخن بدان معنا نیست که عامل سیاسی را کم بها دهیم
. فقدان یک رهبری قوی و قاطع و بی تزلزل و تذبذب موجب گسیختگی برداشت های سیاسی می
شود در یک حزب و سازمان سیاسی و نتیجه این گسست فکری و بینشی منجر به انشعاب می گردد.
یکی از گناهان و اتهامات سازمان پرافتخار مجاهدین خلق همین است که به دلیل شخصیت
های نیرومند رهبری ، ساختار ایمان و هدف زیر سنگین ترین هجوم های ناباور همچنان محکم و منسجم مانده است . دشمن که از این انسجام
در رنج و عذاب و ترس وتهدید دایمی ست ، میان ضعیفان و متزلزلان می پراکند که
تشکیلات ، دیکتاتوری ست !! . شورای ملی مقاومت به سالیان پیش فراخوان داد برای
همبستگی ملی . اختلافات و خودمحوری ها و خود خواهی های بیمارگون و شکاک مانع تحقق
این ضرورت مبرم تاریخی شد و بهره اش نصیب دشمن غدار مکار گردید .
دیگر
فرصت کم است . اعتراضات ، اعتصابات و قیام ها به ما می گوید که انقلاب در راه است
. کدام رهرو واقعی انقلاب می تواند به خاطر امتحان پس داده ها و پس مانده ها از
رفتن باز بماند تا شاید دری به تخته خورد و مخرج مشترکی موجب وحدت شود؟
نکته
بس مهم و تعیین کننده اینکه روشنفکر سیاسی نباید دستخوش شرایط نامساعد موجود گردد
زیرا روشنفکران فراتر از چند و چون احزاب ، در قبال مردم و استبداد حاکم ،
مسئولیتی تاریخی دارند و نباید فراموش کنند که خود را پیشرو می دانند و این دانستن
تعیین کننده وظیفه اجتماعی ست . ایفای وظیفه در شرایط استبدادی آسان نیست مگر با
فضیلت و تقوای اخلاقی . وقتی روشنفکر گرفتار پراکندگی فکر و چگونگی هدف شود ، می
تواند با محفل گرایی ، وزن و تشخص
روشنفکری خود را به رخ دیگران بکشاند و نام آن را بازبینی تاریخی و بنیادی بگذارد
! . می تواند فرهنگ ورز سیاسی شود و چانه گرم کند اما باید بداند که به خرج مردم
تحت ستم همه جانبه نخواهد رفت . باید مواظب باشد که شنونده یا خواننده خود را از
مسئله اساسی منحرف نکند که متأسفانه می کنند و شاید خود ندانند که دارند چه می
کنند ؟ . مردم زیر بختک سنگین رژیم فاشیستی و سرکوبگر و دردسر آفرین ولایت فقیه ،
به نفس نفس افتاده اند و من به عنوان روشنفکر پژوهشگر و تاریخ شکاف بگویم صبر کنید
زیرا شما و تاریخ شما و رنج ها و دردهای کنونی شما از اسلام است تا اسلام سرنگون
نشود ، دردتان هم دوا نشود !! . این بازی های ایدآلیستی تفاخرآمیز در بحران هاست
که میدان پیدا می کند برای مشغول داشتن خود و انگشت شماری . یعنی روشنفکر ناخواسته
چنان از واقعیت های مطرح زمان خود به دور می افتد که ره به ترکستان می برد .
چه ما
بخواهیم و چه نخواهیم ، چه ضروری بدانیم و چه ندانیم ؛ صفحه تاریخ مبتنی بر حرکت
جامعه که بیرون از اراده ماست ورق خواهد خورد. پس یا برویم در کنج خود بنشینیم و
یا با این حرکت ، همراه و راهنما شویم . راه دیگری نیست جز نشخوار تنقلات ذهن خسته
، آزرده ، پشیمان اما دوستدار در صحنه ماندن . دراین قلمرو تنگ می توان آسمان را
به زمین دوخت و زمین را به آسمان .
0 نظرات:
ارسال یک نظر