۱۳۹۷ مهر ۲۰, جمعه

نقش اخلاق در مناسبات اجتماعی و مبارزات سیاسی

                  نقش اخلاق در مناسبات اجتماعی و مبارزات سیاسی

                                                                           رحمان کریمی

    منظور از اخلاق نه اخلاق به اصطلاح مدرسه یی ( اسکولاستیک ) یا اخلاقی که واعظان غیر متعظ ریاکار در گذشته و همچنان با وقاحت تمام ، عوامفریبانه تا به امروز که بر مرکب قدرت در حال چپه شدنند ؛ به دروغ از آن دم می زنند . اخلاق فردی به خود فرد مربوط است مگر آنکه بر جامعه به نوعی اثر مخرب داشته باشد . در این نوشتار قصد اینگونه تأثیرات منفی ست . خمینی و خمینیست ها ، کیانوری و کیانوری زده ها هر کدام به گونه یی و در بخشی از جامعه به ویرانگری ارزش های اخلاق انسانی دست یازیدند . خمینی میان عوام و عوام مآب و کیانوری میان بخشی از روشنفکران سیاسی و مبارزان چپگرا ، سر در گمی ، تفرقه و دشمنی ایجاد کردند . این مسئله خود فصل قابل ملاحظه یی از مطالعات اجتماعی را شامل می شود برای پژوهشگران بی حب و بغض .
   ارزش های اخلاقی در فرد یا گروه و حتا سطح جامعه اگر از شالوده و بنای محکم و مطمئنی برخوردار باشد ، صاحب اخلاق در بدترین شرایط نامساعد و ضد اخلاقی می تواند اعتبار خود را حفظ کند . وقتی یک سونامی مهیب ویرانگر ــ آنهم در زمان پیش بینی نشده ــ  چونان غول مخوف اساطیری از دریا برمی خیزد ، بنا های محکم ستوار آسیب هایی می بینند اما همچنان سر پا می مانند برای مرمت آسیب ها . اما بناهای سست فرو می ریزند و بسیارشان را دریا می بلعد و در خود انبار می کند . بر یک سونامی سیاسی – اجتماعی همچون بلای خمینی نیز همین قانونمندی حاکم است . استحکام بنا و بنای سیاسی بستگی تام و تمام به مهندسی ذی صلاح و مصالح درست دارد که اگر چنین باشد « از باد و باران نیابد گزند » .
   ارزش های اخلاقی حافظ اصول و شئون انسانی ست ، منهای تفاوت و اختلاف اندیشه ها و دیدگاه های سیاسی . اگر ارزش ها فروریزد ، آنچنان فضای آلوده و مسمومی موجب می شود که مسخ و مرگ شخصیت ها ؛ نتیجه ناگزیر آن خواهد بود . همه چیز در قلمرو گروه مخدوش و لوث خواهد شد و البته در کسوتی فریبکارانه . رقابت طبیعی سیاسی به عناد و ستیز تبلیغاتی به زشت ترین شکل مبدل می گردد . ما چه در حوزه ملی و چه بین المللی ، امروزه شاهد اینگونه رقابت های واقعا ناپسند و بس ناجوانمردانه هستیم .
   راز و رمز بقا و دوام پیکارجویانه مجاهدین خلق امر پیچیده یی نیست که آن را همچون دشمنان و معاندان بی مروت به فرقه گرایی یا کیش شخصیت نسبت دهیم . این نسبت ها از سر حقد و بغض و حسد و ناتوانی هست و لاغیر. بیش از بیست و دو سال تجربه مستقیم دارم و بنابراین تا زنده ام بدین سازمان بی نظیر که همین بی نظیری اش موجب حیرت و اعجاب شده است ، مهر می ورزم و وفادار می مانم . این اشتیاق را کسی می تواند بفهمد که تجربه تشکیلاتی داشته باشد و نیز آشنایی عمیق با مجاهدین خلق . آنوقت دیگران مو می بینند و او پیچش مو ، دیگران ابرو می بینند و او اشارت های ابرو . آیا این مضحک نیست که به توانمند ترین تشکیلات پایدار درمبارزه را که توجه جهانیان را با شیفتگی به خود جلب کرده است ، عنوان فرقه !! بدهیم ؟ . عنوان بخشی های دشمنان نیز مثل خودشان نچسب و نادرست هستند . در حقیقت سقوط اخلاقی در عرصه اجتماعی موجب سقوط تمامی موازین بشری خواهد شد . متأسفانه ما امروز با چنین فاجعه دردناکی مواجه ایم .
   مناسبات مجاهدین خلق با هم بیانگر یک شکل طبیعی و صوفی منشانه سوسیالیستی ست که در درازنای گذشته ، هیچ صوفی صافی و هیچ عارف ربانی یا غیر ربانی قادر به ایجاد آن نبوده است . برگردید به تاریخ ، به عرفای نامدار و ببینید توانسته اند جمعی غیر ریایی برای دراز مدت گرد آورند یا نه ؟ . و فراموش نکنیم که این سازمان افتخار آمیز در چه شرایطی ایجاد شده و چه مسیر پرتلاطم و پر بلوایی را طی کرده است . پیوند آرمانی با رشته های مستحکم عاطفه و یگانگی که میان مجاهدین خلق ایران است ، البته که برای فروریختگان ارزش ها باید باعث تعجب و علت و عناوین آنچنانی شود . اگر تمام هست و نیست و حیثیت و سرمایه معنوی مردم ستمدیده ایران در چنگ فاسد و بی رحم ملایان هماره غربال و برباد می شود ، گناهش از آنانی ست که گمان می برند به ارزش های نوین دست یافته اند و همواره گریز از مرکز می زنند .
   به صراحت می گویم که مریم و مسعود از متهمان تاریخ ما نیستند بل دادستان های تاریخ امروز ایران هستند . و چنین است که انواع متهمان ریز و درشت به وکالت متهمان ردیف اول ( رژیم نابکار ) می کوشند با مغلطه و سمپاشی های مداوم ، آنان را بمباران و تخریب شخصیتی کنند که البته ول معطل اند . بیرون از این خائنان و مزدوران حقیر ، باید به روشنفکرانی که در سموم زمانه ملایان گرفتار سرگیچه شده اند گفت که یک اشکال در مقطع گرایی و مقطع نگری ست . تاریخ یک سیر بی امان دایمی ست و هرگز رسالت آن در یک مقطع تعریف و متوقف نمی شود . به هر حال و هوا و سیر اندیشه که هستید باشید اما همواره نگران و مراقب اعتبار و ارزش اخلاقی و شخصیتی خود که آنهم به یک مقطع زمانی محدود نمی شود . صرف نظر از کم و کیف های سیاسی ، پاسداری از ارزش های انسانی ؛ آدم را از لغزش و انحراف و در قضاوت ، عامی و عجول و لاجرم ظالم و بی انصاف نمی کند . نگاه کنید به روز و روزگار ملت خود که چون ملایان ملعون حاکم هر یک تجسم مرگ و نیستی هستند چگونه اجل طبیعی آدرس ها و نشان خانه ها را گم کرده است و بنابراین مرگ مفاجا مشغول درو کردن نا به هنگام جوانان هم شده است . اگر طبیب هستید و به درستی طبابت را خوانده اید باید بدانید آنانکه از پی استحاله های مکرر با پمپاژ ایدئوماکیاولی همه چیز را در پول و رفاه شخصی یافته اند نمی توانند دلسوز تهیدستان ، بیکاران ، توسری خورده و حقیرشدگان و خیل زحمتکشان ایران باشند. تلاش آنان در نهایت حسن نیت ! تلاش کسی ست که بر سر بیمار محتضری ، آیین نوین زیستن را آموزش دهد و نداند که اول باید از مردن او جلوگیری کرد و بعد از رفع علت و علل بیماری مهلک ؛ بدو رسم درست زیستن را آموخت .             









ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

0 نظرات: