رحمان کریمی
ــ 47 ــ
مردی ازجلوسپاه پاسداران رد می شد . پیرزنی بدین گمان که از لباس شخصی هاست ،جلوش را به التماس گرفت که :
ــ به خدا پسرم بیگناه است .
مرد گفت :
ــ مادر ! من هم به گناه بیگناهی از اداره اخراج شده ام .
ــ 48 ــ
پرسید :
ــ داری بدین تندی به کجا می روی ؟
گفت :
ــ به سخنرانی احمدی نژاد .
دوست به تعجب گفتش :
ــ تو که با او مخالف هستی .
به تلخی خنده یی کرد و گفت :
ــ آری .. اما زنم به دلیل نخریدن گوشت در هفته اخیر از خانه بیرونم کرده است . گرسنه ام می روم زیرا بعد از سخنرانی ، شیرین پلو با قیمه علیه السلام می دهند !
0 نظرات:
ارسال یک نظر