۱۳۸۷ بهمن ۲۶, شنبه

ديوبانان را بگـــویـیـــد. ..


رحمان کریمی



بربام جهان راهم نیست
که تبعیدی ام و ره آوردم نیست
جزتازیانه های دوزخ بانان سرزمینم، ایران .

بربام کوچک خانه ام ، راهم نیست
که با دو شیب کبود تند
میان ناهمخوانی همسایگانم
تقسیم شده است .

فراز فروزان قلب شما می آیم
ای داد خواهان همیشه در تعقیب !
تا کلمات طغیانی ام را
تا بام دو هوای دیدبانان این عصر مسخره
پرواز دهم .

دیوبانان را بگویید :
اینک ،
پرندگان مظلوم در تیررس
شکارتان بر جانیان « بخشنده » ! میهنم
مبارک باد !

از بلندای فراغت وثروت
می توان جهان را واژگونه دید ،
دادخواهان را ستم پیشه
و بیدادگران را دادخواه .
پس ،
آخرین پرده را برافکنید و آنگاه
برای انباشت بادآورده ها
به ستایش ستمگران برخیزید .
دیدبانی جهان ،
در وسوسهٌ بیکرانگی ثروت
انسان بیدار عصر را به شرارت
برنطعی به اتهام برمی نشاند که همانا
بایستهٌ تبهکاران حاکم است .

من واژگان تیز پروازم را
در قفس های طلایی صنعتگران
به اسارت نمی گیرم .
با آن شوریدگان شورشی
تا بی مرزی های دشمن شکن
خواهم رفت .
و دلم ،
برای زیورآلات شعر
نمی سوزد .

ستایش می کنم گسترهٌ آن شهر درخشان نگین آسا را ؛
ــــ مراد شهر اشرف قهرمان را ــــ
که مرا از هر دیدبان کورچشم عصا بدستی
بی نیاز می کند .
آخرین آفتاب ماندگاری که
برسرزمین به محاق خورشید نشستهٌ من برتابد
اینک
در آستین همانانی ست که در دیوبانی سوداگران حق ناشناس
به تقصیر
در تاریکی نشسته اند !!

اگر جهان
بدینگونه می رود که من می بینم
این سیارهٌ ارزان فروشان مدعی
مسلخگاه همان عدالتی خواهد شد که ما دیرسالی ست
برای آن پیکار کرده ایم .

ای همقدم با من تا عجایب هفتادگانهٌ جهان !
از بیداد دادرسان دروغ باک مان نیست
تازیانه بر پشت و زخم زبان ها بردل
از توی در توی جهان می گذریم
پرچم افراشته و با فریاد
میدان های جهان را پر می کنیم
نا شنوایان را صدا و نابینایان را نگاه
و تاریخ را شاهد می شویم .
ایران ما تشنهٌ آزادی ست
ما ،
خونین و تیرآگین و دریا بر دوش و فتح در طالع
از مرداب ها و گنداب ها ی جهان خواهیم گذشت .

ای چاووش خوانان آزادی و رهایی !
دیوبانان را بگویید :
فردا نیز
یک روز دیدنی ست .

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

1 نظرات:

ناشناس گفت...

استاد گرامی و رفیق عزیز با درود های گرم و ابراز بردن لذت از شعرهای سرخت که هر واژه آن چون تیری به فلب رژیم و مرحمی بر دلهای شکسته و زخم خورده است برایت تندرستی و پیروزی آرزو میکنم فقط میخواستم که این نکته را یادآوری کنم که من متاسفانه آدرس امیلی در سایث شما یا خانم زهره محسنی نمیبینم تا عکس شما 2 نفر را که در مراسم بروکسل گرقتم برایتان ارسال کنم به هر حال من آدرس امیل خودم را مینویسم چنانچه مایل به دریافت این عکس هستید با من تماس بگیرید تا برایتان بفرستم خواهش میکنم که در صورت تمایل خانم محسنی امیل مرا به ایشان هم بدهید تا برای ایشان هم ارسال کنم. با سپاس و آرزوی دوباره تندرستی و پیروزی. مانی از وین
kiumarsgoodarzi@yahoo.com