۱۳۸۷ بهمن ۲۲, سه‌شنبه

اگر توفان شکن نبودی ای روح غوغایی !


اگر توفان شکن نبودی ای روح غوغا یی !

رحمان کریمی



اگر توفان شکن نبودی ای روح غوغایی !

از دیواره شکسته تن بزیر می آمدم

تا عبور دیگران ، آسان تر گردد .

اما تو ،

چنانم برمی کشی و برخاک می کشی

که بی هراس از هرچه دشوار

در انبوهی تکاپوی یارانم

همرهی کوچک و چالاکم ، هنوز .


زندگی

همین آمیزهٌ مهر والفت است

در کوره راه هایی که دیگرانت

به حیرت برمی نگرند

تا مگر بی عرق جبینی بر چهره

فردا را دگر باره تسخیر خویش کنند .

زنده کردن مرده را نیز مسیحا یی باید

که اینان را درمیانه نیست .


فردای را چه غنیمتی ست

جز رسالتی بزرگ

که با عذاب جان و تن ، بایدش

به فردایان سپرد .

تبار تن پروران آماده خور را

با رنج رسالت ، چه کار ؟


تا فرونپاشد آن حصار شوم

در غوغای توفانی روحم

ازاین دیوار شکسته

بزیر نمی آیم .


11 نوامبر 2004

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

0 نظرات: