۱۳۸۵ فروردین ۱۵, سه‌شنبه

چهارشعرکوتاه


رحمان کریمی

در بادهای سوگوار

کدامین دست

دربادهای سوگوار

اندام نابالغ ابرهای مهاجر را

با قبای کهنهًٌ مجنون آراست

که دیگر

هیچ خسته جان بیابان پایی

سال های غربت را

درخیمه گاه خالی لیلا

شیون نمی کند .

****


صدا


آنگاه که هر ذره

بسان پلنگی قله نشین

از ارتفاع باد

به ناله می افتد

من با نفس توفانی یم

تورا صدا خواهم کرد

ای مرگ

ای تمامی تنهایی !

****

خلود

ای دست بلند آتش

روح اهورایی !

شولای حقارت تن را بسوزان

تا خلود سبز روحم را

چونان عبور ابراهیم

از واژهٌ آتش

ببینم .

****

ای باد


در مرز باد وآتش

سرمای زمهریر است

بادا تورا کرامت

ما را به آتش آور !


19 مرداد 1385


ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

0 نظرات: