یک گزاره سخن
صدای من به تو نمی رسد ، به دشمنان تو چرا
رحمان کریمی
ایران !
صدای من به تو نمی
رسد
اما به دشمنان تو چرا
باید قهرمان اشرفی
بود ، مجاهد خلق
تا طنین صدایش بپیچد
در گنبد دوّار
بلرزاند ارکان هر که
دشمن را
پاره کند چُرت
سازشکاران و سهل انگاران را .
ایران !
« الف. بامداد »* شاعر
بزرگ محرومت گفت :
« رستم از شاهنومه
رفت »**
رستم از شاهنامه نرفت
و نمی رود تا به ابد
اما دریغا که امروزه
بسی رستم های فروتنت
را بردار کردند
یلان دلاور بی نظیرت
را
به زندان ها ، شکنجه
کردند
صدای شاهنامه خوانان
در نیامد، هرگز
حقا که شاه تو ، شیخ
بود و
شیخ تو ، شاه .
ایران !
اینک سر کردهٌ خود
کرده دشمنان تو
چلیده و چپیده در
اندرون
از هراس مقاومان
اهورایی
دست بلند دعا دارد
به درگاه خدای خود ،
اهریمن
تا فرو نریزد درهم
بارگاه بخت النصری اش
به گناه ننگ و نفرت و
غرور
آلوده به عذاب و درد
و شکنج ملتی
و چه ملت های دیگر.
ایران !
ما می رویم و تو می
مانی به جاودان
اما ما را پرسشی ست :
بودن به خفت و رفتن
به افتخار
کدامین است در مسلک و
مرام تو ؟
·
نام مستعار زنده یاد احمد شاملو
·
سطری از شعر « دخترای ننه دریا » از شاملو
19
سپتامبر 2017
0 نظرات:
ارسال یک نظر