۱۳۹۱ شهریور ۹, پنجشنبه

صدا می کنیم امروزیان و فردایان را به حقیقتی که به مسلخ نشسته است



                                                                                         رحمان کریمی


تاریخدان وتاریخ خوان اگر تاریخ شناس نباشد ، نمی تواند نقش وتأثیر آشکار وپنهان روزهای تاریخساز یک ملت را به مردم خود منتقل وتفهیم کند . هر اتفاقی ازیک صورت ظاهری ویحتمل اغفال وگمراه کننده برخورداراست واز یک هسته و محتوای پنهان درونی که دراین بخش وظیفه تاریخ پردازان است که از شاخ وبرگ های بیرونی به ژرفای ریشه گستر واقعه برسند و بی خبران را آگاه کنند . جامعه یی که طی قرن ها تحت سیطره استبداد زیسته است به بیماری ها وعوارض مختل کننده دچار می شود . عارضه فقط دامنگیر توده مردم نمی شود بل بیشتر به اشغال ذهنی ، عاطفی ، اخلاقی و وجودی روشنفکران وفرهنگ ورزان می پردازد . بیماری وقتی به عود وبه بروز مرحله حاد خود می رسد که روشنفکر ناقل ویروس و بیماری را برسر خود چنان قوی می بیند که از واکنش جدی دفاعی بازمی ماند وخود را دربرابرآن ضعیف  می بیند .

 مشکل تاریخی ما همینکه در بحران ، میدان ازمدعیان خالی می شود و آنکه به مقاومت و استقامت وپرداخت بها ایستاده است ؛ گناهکار اصلی معرفی می گردد . جدا از هر ایدئولوژی وآرمانگرایی ، این اخلاق انسانی ست که می تواند با اتکا به وجدان وانصاف ؛ بی نیاز ازهر قاضی ومحکمه یی ، خود به داوری بنشیند . درعرصه ومصاف اجتماعی ، ارزش هرفرد نه فقط در اتخاذ موضع درست است که بیشتر ومؤثرتر ، صداقت واصالت و برکنار بودن ازخودخواهی ها ، خودبه مصرف رساندن های به حساب خلق گذاشته ، می باشد.


از منظر فهم فردی خود که دیرگاهی ست سربرزمانه دارم و نگاهی به تاریخ ملتم ، به جرأت می گویم که لااقل طی یک سده اخیر ، چون امروز شاهد انفعال وبی عملی وبی تکلیفی وره گم کردگی روشنفکران تا بدین حد زیانبار نبوده ایم . نشسته ایم درگذرگاه اتفاق برای کسب نام و اعتبارخویش . دوایرو مراکز مردم شناسی دول قدرتمند جهان روی ما به عنوان یک ملت ( صرف نظر از اختلاف عقاید ) چه قضاوت کرده و می کنند ، مهم نیست ! . شده ایم میخ پچ شده که هرچه چکش بخورد  برآن تأثیری نخواهد داشت . بخش قابل ملاحظه یی از روشنفکران امروز ما ، همچنان خود را درطیف چپ و انتر ناسیونالیسم می بینند، گیرم با صفت دموکرات و سکولار. قومیت وملیت به کنار از موضع بشردوستی هم که  باشد ، نمی توان دربرابر اشرف ولیبرتی سکوت کرد وشانه بالا انداخت و گفت این مسأله یی ست منوط و مربوط به مجاهدین خلق که « تندروی ها » !! کردند و حالا دارند ثمره آن را می چینند . به جد می پرسم که سرنوشت آنانکه تند روی نکردند که هیچ ، به سالیان سازش و مدارا کردند به کجا انجامید ؟ مگر مرحوم بازرگان درپایانه عمرش نگفت که ما گرفتار حیات خفیف خائنانه ایم ؟ آنانکه درنهایت حلم و حوصله و مآل اندیشی ، ایام فاجعه بار میهن را با این ستون تا آن ستون ، سپری کردند و هرچه تیغ و دشنه و تیربود به جانب مجاهدین خلق رها نمودند ، امروز چه دردست دارند ؟

 این ما بودیم واین ماییم که گذاشته ایم تا ارتجاع خونبار ، توسعه طلب وبازیگر حاکم داخلی و سیاست های ایضاً به شدت مزورانه استعماری راهشان را بی مانع اعتراض وسیع ملی ، باز وطی کنند و آنانکه جان وهستی برکف به میدان ایستاده اند را درحلقه تنگ و تنگتر خود بگیرند وجز همان محصوران ، مدعی ملی دیگری نداشته باشند . به سیاست های نفوذی و تجاوزگرانه بنیادگرایان حاکم  رنگ ولعاب ضد امپریالیستی دادیم واز خود نپرسیدیم که از کی ودرکدام فرهنگ و منش سیاسی وعقیدتی ، مشتی مرتجع ثروت و قدرت طلب سخت بی رحم که مملکتی را به فساد و تباهی کشانده اند ؛ می توانند ضد امپریالیسم باشند ؟  به خود نهیب نزدیم که هم اینان بودند که فرزندان رشید و نامدار میهن ما را در پرچم آمریکا پیچیدند و تیرباران کردند . به خود نهیب نزدیم که این جرثومه جنایتکار شیاد دارد از احساسات ضد امپریالیستی ملل منطقه به سود توسعه طلبی های خود سوء استفاده می کند . همین جا با تأسف می پرسم که درسال 88 که مردم به خیابان ها آمدند ، چند شاعر و نویسنده و هنرمند ما با آنان همصف و همصدا شدند ؟ . اگر قرار بر تحمل و سازش های مستقیم و غیرمستقیم بود چرا با رژیم شاهی چنین نکردیم که بی آبرویی اش بسی کمتر بود ؟ . چون با جای سفت چون سنگ خارا روبرو شدیم ، پس چه باک که ترشح  برگردد به صورت مبارک خودمان !

یک مبارز ضد استبداد با هر عقیده و مسلک نمی تواند شاهد حملات همه جانبه به یک سازمان سیاسی دیگر باشد و سکوت کند بدین دلیل که خط و خطوط آن را قبول ندارد . شرایط شش ماهه اخیر اشرف و زندان لیبرتی را تکرار نمی کنم . می دانم که ناظرند و دنبال می کنند ودرعین حال سکوت . ازهمین سکوت است که کوبلرها و گنده تر از آن ها که خط می دهند ودرعین حال تزویر می کنند ، دارند با گستاخی سوء استفاده می کنند . جز خود مجاهدین خلق ایران ،  کوچه را ازهر نفس کش ملی خالی می بینند . به صراحت می پرسم که برای یک مبارز واقعی ، برای یک روشنفکر بشر دوست متعهد ، این چه معنی دارد وچه طول وتفسیری برای بی مسئولیتی ؟ . مکرر گفته ایم وباز می گوییم که اشرفیان قهرمان و مجاهدین خلق درهرجای جهان که باشند ازآن قماش وتیره و تباری نیستند که میدان را خالی کرده ودربست دراختیار دشمن مشترک بگذارند اما اگر اهل تاریخیم ، باید از یاد نبریم که امروز نیز خواهد گذشت و آیندگان بی حب وبغض برکار ما داوری خواهند کرد . نوشتن اعلامیه ، شعر وداستان و.... به تنهایی نه بیانگر ایفای مسئولیت است ونه تیغی ست که برتن هیولای حاکم زخمی زند که از آن لااقل به هراس افتد . باید جدا از اختلافات مسلکی ، دربرابر استعمارگران نشان داد که وقتی پای بیدادگری به میان آید ، همصدایی ملی هم برای مقابله با آن هست . این رخوت وبی تفاوتی ما خارج نشینان است که دامنگیر روشنفکران اهل قلم و هنر داخل هم شده است تا بدانجا که دیگر نمی توان میان یک سوداگر ویک هنرمند تفاوت چندانی قایل شد . تبهکاران حاکم ، ناسازگاران را کشتند و خفه و خاموش کردند و خیلی حساب شده ، راه و سفره را برای بی خطران وهمرهان گستردند .

پیرانه سر صدا برمی دارم که ما درمعرض قضاوت تاریخ قرار داریم .فردایان و پژوهشگران فردا از ریز ریز مسایل وعناصر حاضر درصحنه نخواهند گذشت . باید به فراست وعاری از حب و بغض وتعلقات فردی ، دریابیم که دربرابر ارتجاع و استعمار ؛ اشرف ولیبرتی یک میزان ارزیابی ست برای شناخت هر روشنفکرو مبارزواقعی ولاغیر .   

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

2 نظرات:

م. راهی (هنر مقاومت ایران) گفت...

سلام جناب آقای رحمان کریمی، در صفحه پیوندهای وبسایت هنر مقاومت (کلید "پیوندها" در نوار کلید های بالا) به وبلاگ شما لینک داده شده است:
http://wp.me/P2iRBQ-aj
لطفا در صورت امکان لینک وبسایت ما را نیز در فهرست لینک های خود قرار دهید. با سپاس
http://honaremoghavemat.wordpress.com//
آدرس ما در فیس بوک:
http://www.facebook.com/honaremoghavemat

م. راهی (هنر مقاومت ایران) گفت...

استاد گرامی
جناب آقای کریمی،
از لطف جنابعالی به خاطر ایجاد لینک از ویلاگ گرانمایه خودتان به سایت "هنر مقاومت ایران" بسیار سپاسگزازم.
م. راهی
سه شنبه - ۲۱ شهریور ۱۳۹۱