۱۳۹۱ فروردین ۲۳, چهارشنبه

پــریــزادان ، پــریــزادان ، پــریزاد

شعر زیر به مناسبت سالروز فروغ اشرف و بزرگداشت یاد اشرفی قهرمان ، بردیا امیرمستوفی ؛ در مراسمی که در کلن برگزارشد ، توسط سراینده قرائت گردید .
پریزادان ، پریزادان ، پریزاد ! *
رحمان کریمی
پریزادان ، پریزادان ، پریزاد !
شب تاریک و ابراندوده دل ها
چه برخاک نبرد افتاده یل ها
نمی بارد که بارانی شوم تـُند
به دشت سینه و این ساعت کُند
بشویم هر غبار از چهرهٌ دوست
کنم یک چهره ، جانا ، هرکه با اوست .

پریزادان ، پریزادان ، پریزاد !
جهان تنگ آمده ، این دل همی تنگ
تو گویی معرفت ، شد پاره یی سنگ
چه گویم از حکایت های هجران
که یارانم شدند درگیر دوران
چه دورانی ، چه دورانی ، چه دوران
هرآنچه مشکل است از بهر خوبان
سپهر آن عزیزان ، دریای خونست
جهان گویی گرفتار جنونست
دلم امواج خون شد ، ای رفیقان !
ازاین رسوایی خیل لئیمان
عنان بردار و مَرکب را رها کن
هرآنکه صادق است ، او را صدا کن
سپهرآسا شوید ، ابری گهربار
که چون بارد به هر قطره ، دُرربار .
پریزادان ، پریزادان ، پریزاد !
بسوزم من که سوخت بس آشیانه
از آن یاران رفته ، بس نشانه
مرا یادی نمانده ، جز یاد یاران
فروغ اشرف و آن تیر باران
مجاهد معنی صدق و وفا هست
لئیم در نقش و با ریب و ریا هست
شراع برکش ، ممان در ساحل خواب
که دنیا را گرفته ، سربه سر آب
اگر پاروزنی ، پارو درست زن
رها شو از فریبِ هی من و من .
پریزادان ، پریزادان ، پریزاد !
بیا تا ما همه اهل وفا شیم
ز خویشتن بگذریم ، اهل صفا شیم
سر پیری زنم ، افسار بر مرگ
که دیگر بر نریزد اینهمه برگ
نخسبید این دلم حتا به شب ها
که بودش بس سخن در سوز و تب ها
سحرگاهان ، سحرگاهان ، سحرگاه
عبور از طاقت و رنج گذرگاه
همی بینم که ره تاریک و یارانم چه روشن
توگویی در مسیل خار، بس باغ وگلشن
دلیران از دلیری برده سبقت
ضعیفان همچنان در خواب غفلت
اگر قدرش ندانیم و بمیریم
همان بهتر که این ذلت ببینیم
اگر با این عدو خوکرده یی ، مور!
تورا بس که دروتخته ، بهم جور
از آن در حیرتم یاران ! که ایران
چرا دارد همی ، بی حد انیران ؟
پریزادان ، پریزادان ، پریزاد !
شما را ای جوانان ! وقت ، بسیار
که باران ها ببارد ، سخت پربار
نفس در سینه حبس کن ، خصم دیرین
که فرهاد کوهکن است با عشق شیرین
چو « شیرین » باشدش آزادی ما
روا باشد که جُنبیم ، از سر جا .
پریزادان ، پریزادان ، پریزاد !
19 فروردین 91
* سراینده اوزان عروضی را برحسب حال و احوال ، پذیرا می شود به گونه یی که وزن و قافیه در اختیار خود داشته باشد و نه خود در قید آندو .

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

0 نظرات: