۱۳۹۰ بهمن ۳۰, یکشنبه

یک مدعی پیشانی سفید و خائن مُخبّط دیگر


رحمان کریمی

اگر از دیدگاه روانشناختی فردی واجتماعی نگاه کنیم – هرچند ازجهت سرنوشت ومصالح ملی مایه تأسف است – اما جای تعجب ندارد که هرچه جبهه مقاومت درسطح جهان وحوزه ملی ، محکم تر وگسترده تر ومصمم تر و قاطع تر می شود ، همراه با رژیم اوباش فاشیستی ملا- پاسدار هنوز حاکم برایران ؛ جیره خواران ولابی های درحقیقت نه وطنی بل « وتنی » و معاندان واضداد مقاومت نیز کله کنند و بهم بریزند وچون موشی که بوی پنیری شنیده باشد از سوراخ هایشان بیرون بیایند وبرسر مجاهدین خلق ایران ، جیغ و واجیغ کنند . پدیده شوم و مرگباری چون خمینی دجال ، همچون چوب بلند درخت حنظل دوزخ بود که تا اعماق نشست و هرچه لای ولجن بود ، بالا آورد ودر ساحت سیاسی اجتماعی ایران ساری وجاری کرد. آفت مهلک وخانمانسوز خمینی وخمنیسم ، مشت توخالی بسی مدعیان را که دررژیم شاهی شیر می آمدند کاملاً باز ورسوا کرد . شیرو پلنگ های متظاهر به انقلابی قلابی و پرشده از پوشال را به افتخار موشی وروبهی رساند . برای معاصران و تاریخ سیاسی ایران جدا از مرارت ها و تلفات پرشمار ، این یک درس و امتیاز آموزنده یی بود .
 سال هاست شاهدیم که به مجرد دسیسه و توطئه تازه یی علیه مقاومت ایران ، جمیع پیشانی سفید ها ازهر سنخ و رده ومرتبه یی با بیان و قلم به یاری تبهکاران خون آشام حاکم برایران برخاسته اند . از زمرهٌ این آبروباختگان از رونرو ، یکی بنام علی فرخنده جهرمی ملقب به « علی کشتگر» است که من بنا به سابقه دیرینش ترجیح می دهم اورا « علی خشت خامزن » بخوانم . این معرف حضور در مقطع استیلای مهیب خمینی همچون همپالگی های دیگرش ازجمله « آخوند نگهدار » بنا به بی ریشگی وخوف و طمع از شرایط سخت موجود درتحلیل های رسوا وباطل رفیق حاج آقا کیا ، چنان تحلیل رفت که به چرخ پنجم رژیم تنزل مرتبه پیدا کرد . علی خشت خامزن در سال اول رییس جمهوری شیخ علی اکبر رفسنجانی آب ازلب و لوچه اش جاری شد چون ازیک طرف آخوند کنی واز طرف دیگر سعید حجاریان به اروپا آمده با او و همگنانش درتماس که رفسنجانی می خواهد احزاب وسازمان های اپوزیسیون خارج کشوررا اجازه فعالیت آزاد دهد و بنابراین لازم است که امثال شما با موضعگیری شفاف این راه را هموارکنید . بعداز برگشت آن دوتن بود که همین خشت خامزن ، سرازپا نشناخته ، ذوق زده وبا افتخار( یعنی این منم طاووس علیین شده ) اعلام کرد که از دفتر ریاست جمهوری با او تماس گرفته شده است . غافل از آنکه تماس گیرنده ازدفتر وزارت بدنام اطلاعات بوده ونه دفتر رفسنجانی . چنین عناصر منحط و مخبط سیاسی هستند که از مجاهدین خلق ایران یقه گیری می کنند . چنین عناصر ورشکسته به تقصیری هستند که هنوز دل از فعل و انفعالات احتمالی رژیم ، برنکنده اند وبه هر فرصت ، آماده به خدمت بودن خود را به لطایف الحیل دربوق می کنند . سازمان بس معتبر وپرافتخار چریک های فدایی خلق را شقه شقه کردند وهنوز که هنوز است ، دست بردار نیستند . درخارج نشسته اند وبه حساب خام خودشان بر سازمان پیشتاز مجاهدین خلق جا و بی جا و وقت وبی وقت تیغ می کشند ، غافل ازآنکه وقتی گرزو شمشیر دوسویه رژیم نمی تواند کاری بکند ، ازتیغ کهنه و کـُند شده از سی سال مصرف مداوم چه برمی آید جز آنکه بر چهره سیاسی خودشان زخم زند وآن را کریه تراز پیش کند .
رژیم تبهکار وغرق بحران های مزمن وعلاج ناپذیر ، درحضیض ذلت ورسوایی ملی و جهانی برای برکندن و بلعیدن اشرفیان قهرمان هرآنچه ازدستش برمی آمده به انجام رسانده است . اینک این کانون استراتژیکی نبرد برای آزادی ایران است که درسرلوحه جهانی جا گرفته وجبهه وسیع و نیرومندی ازبین الملل را کنارخود دارد . در دوار وسرگیچه و چه کنم هاست که خامنه یی به یک توطئه و پرونده سازی مضحک توسط لابی های خارجی دست می زند که یعنی متخصصان اتمی رژیم توسط اسرائیل و به دست مجاهدین ترور شده اند !! و همچنین با تحویل گرفتن یک بمب پنج کیلویی از یک تروریست عرب ، حرم امام رضا را به انفجار کشانده اند !!! . همان بمبگذاری که بعدها اکبرگنجی آن را افشا وحاصل کار باند سعید امامی دانست . راوی این روایت نچسب و مضحک ، دومقام ارشد اما ناشناس آمریکایی هستند که مدارک و اسناد هم دردست دارند اما نمی خواهند نامشان فاش شود. یا للعجب! اگر مدرک وسند هست که باید وزارت خارجه آمریکا، یا سیا یا پنتاگون یا هرجای دیگر آن را بچسبند و دلیل متقن ودندان شکنی کنند برای درلیست ماندن مجاهدین خلق و درنیاوردن آن . تا هم دهان مجاهدین خلق بسته شود وهم جبهه بزرگ جهانی پشتیبان آن . مگر آمریکا تعارف سرش می شود ؟ از خدا می خواهند که یک برگه گیرشان بیاید تا سر علم حقانیت خود بزنند . همه می دانیم که مطبوعات و رسانه ها بنا به اهداف واغراض مختلف ، خبری را به عنوان « ازمنبع موثق » یا مقامی که نخواست نامش فاش شود به خورد خوانندگان و بینندگان خود می دهند که البته از طرف محافل سیاسی ودولتی ، اینگونه خبرها جدی گرفته نمی شود ، نمونه اش همین خبر ان بی سی که جدی گرفته نشد مگر ازطرف متقاضی آن یعنی رژیم و بی بی سی و رادیو فردا و جیره خواران وابسته و اینک علی خشت خامزن معرف حضور همگان . این بابای آخری به حساب خودش آمده زرنگی کند و ژستی غیرمغرضانه بگیرد که کس گمان مبرد که از غریق نجات های رژیم است . زرنگی اش اینکه تیتر مقاله را با علامت شرطی « اگر » همراه کرده است :« اگر این خبر راست باشد ! » . ما می گوییم این بندهٌ ول معطل سیاسی اگر هوش و گوش و زرنگی داشت با تمامی ضعف و فتورو فرصت طلبی ذاتی دربست خود را به کام رفیق کیا و روح الشیطان خمینی ، شیرین وراحت الحلقوم نمی کرد . این مخبط می گوید چرا مجاهدین خلق به یک تکذیب ساده اکتفا کرده و جنجال تبلیغاتی براه نیانداخته اند ؟ می دانی چرا ؟ چون مجاهدین خلق مثل تو خام و ناپخته نیستند ، مثل تو قلم برنمی دارند واز هول حلیم رژیم در دیگ رسوایی افزون ترنمی افتند . برای اینکه به یک خبر مجعول آنهم از جانب دومجهول وقعی نمی نهند . برای اینکه مجاهدین خلق به دنبال مسایل حیاتی تر ومبرم تری مثل سرنوشت اشرف قهرمان ونیز بیرون آوردن نام خود از لیست آمریکا هستند . تو می خواهی که مجاهدین خلق اهم را کنار بگذارند و بپردازند به یک دروغ شاخدار؟ کورخوانده یی . ایکاش برای حفظ اعتبار نداشته خود ، روی ریل « اگر » پیش می آمدی وناشیانه نقش مدعی العموم را بازی نمی کردی و بر « تروریست » !! بودن مجاهدین خلق به سود رژیم صحه نمی گذاشتی . صرف نظراز موضع سیاسی و تماس ها و وابستگی های مشکوک و اتفاقاً معلوم ، درد تو وامثال تو به طور ریشگی و بنیادی درحقد و حسد نسبت به رهبر سترگ مقاومت ایران خلاصه و عجین شده است . مسعود و مریم با از سرگذراندن بسی توفان ها و هجوم ها وتوطئه های کمرشکن ، امروز به سرفرازی درقله افتخار وتوجه شخصیت ها و بشردوستان بین الملل ایستاده اند و تو وچون تویی در اسفل السافلین بدنامی ، باختگی و التماس دعا ازاین جناح یا آن جناح رژیم درحال پوسیدگی و زوال . بنابراین تکرار می کنم که مرض اصلی تو بخل و حسادت است و بقیه « وقایع اتفاقیه » فرع برآن . حافظ جان می گوید : « مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو / یادم از کشته خویش آمد و هنگام درو » آن بزرگوار ششصد سال پیش از دیدن مزرع سبز فلک یعنی آسمان پراز ستاره وماه نو به یاد اعمال ورفتار گذشته خود می افتد و ارزان مردی چون تو درآستانه هزاره سوم میلادی ، آنهم در بلاد آزاد غرب ؛ هنوز ازدیدن مزرعه سبز مقاومت ایران نه تنها یاد کشته حنظلی خود نمی افتی بل بر حسادت توأم با دنائت خویش پا می فشاری . پس باش تا هنگام درو به تمامی دررسد .

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

0 نظرات: