۱۳۹۰ دی ۱۰, شنبه

از دل خونین افق بهتر ، کاغذین گل های سرخ مجلسی ست !

از دل خونین افق بهتر ، کاغذین گل های سرخ مجلسی ست !


رحمان کریمی


آماس سرخفام افق در عصرهای پاییزی


می برد مرا به عبادتگاه زخم آگین


جان های خسته از ستم ،


آنگاه که نباشدش به ایام انصاف و حرمتی .




چگونه می توانم خاموش بمانم


از فریاد ، از عصیان ، از بیداد ؟


مرامنامهٌ این پیر ، همچنان


آزادگی و وارستگی و حقگویی ست


گیرم که برنتابد و برنگیرد حتا قبیله دوست .



حقا که سر فرود نیاورده ام هنوز


به آستان قدرتی مگر که حق و حق .




چنین است ، آری


که خون می خورد دل خونین و خون می ریزد


بر صفحهٌ مخدوش این روزگار دروغ .


از کـُند فهمان قشریگرای روز همان رسد که از دشمن .


ما را هوای سود و سودایی نبوده و نیست


درین گذرگاه دوشاب پسند بداندیش کینه توز .




تو توفان آتشی نه نسیم شمال


دل نواز وقتیان و گلریز واژگان بی صاحب باغ


بر صفحهٌ خیال ساده پسندان روزگار .




ما را با دشمن همان


که گفته و سُفته و کوبیده ایم به سالیان


هرگز مباد پیرانه سر ، حتا به یک سلول با ناکسان در آشتی


این زخم غیردشمن است دریغا که می سوزاندم جگر .




شبگرد و درکوب و امیدوار کوی شما بودیم ای مردمان !


کس نشناخت این ساده دل زبان و دل یکی .


می پرسم ، پیش از آنکه بپرسند نسل های بعد


این چه رسم و آیین است


که قلیلی بیدار و گرم پیکار و دیگران درخواب ؟




این چه رسم و آیین است


که چون « صادق » آمدی میان خلق


« هدایت » ات کنند با دوستی ، به « پرلاشز »


برای آرامش ابد ! .




از ما گذشت و می گذرد آنچه مانده است


اما ما تا آخرین نفس که از آخرین مجال برمی خیزد


ایستاده ایم در برابر خصم و همچنان فریاد می زنیم :


مرگ بر استبداد ولایت فقیه وقیح و


زنده باد شور و شعور آزادی .




29 دسامبر 2011

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

0 نظرات: