۱۳۹۵ فروردین ۳۰, دوشنبه

شرایط تحمیلی بر جنبش و انجام وظیفه خود فروختگان



صفای با صفایان باد جانا
وفای با وفایان باد جانا
تو بگذر با کاروان از کوه و تنگه
که بدنامی برای خود فروشان باد جانا

   شرایط تحمیلی بر جنبش و انجام وظیفه خود فروختگان

                                                                             رحمان کریمی

به شهادت اسناد و مدارک مستند غیرقابل انکار تاریخی ، از قیام مشروطه تا به امروز ؛ که ایران و نیروی پیشتاز آزادیخواهانه آن همچنان درگیر استثنایی ترین استبداد سرکوبگر همه جانبه سیاسی و اجتماعی ست ، هیچ سازمان و حزب و گروهی شرایط به شدت دشوار و همواره تحت تهدید و تعقیب و هجوم مثل سازمان پر افتخار مجاهدین خلق نداشته است . نکته قابل تأمل اینکه این سازمان از باریکه های توفانی و سیلابی بی وقفه و بی مجال و فراغت گذشته است که در هیچ تشکلی نمی توان نمونه آن را پیدا کرد. چنین عبور سهمگین  و وقتگیری موجب یک سلسله شرایط ناگزیری می شود که مقتضیات ضروری را طلب می کند. سازمان یا حزب اگر از یک رهبری نیرومند و آگاه برخوردار باشد برای عدم گسیختگی ، وارفتگی ، غلبه بر ترس و نومیدی می بایست به بازسازی متناسب شرایط اقدام کند تا تشکیلات همچون یک سد سدید و دژ محکم ، استوار و تسخیرناپذیر در برابر انواع هجوم ها و توطئه ها ، بتواند پایداری کند. آنانکه افق دیدشان تا حد ظرفیت محدود شخص خود ، فراتر نمی رود مسلما این ضرورت و حکمت مبارزاتی و تاریخی را هم نمی توانند درک و هضم و جذب کنند و لاجرم روی چنین درخت تناوری که گویی پیکره اش را از پولاد ریخته اند ، نازکترین شاخه یی هستند که همواره در خود لرزه ها و وسوسه ها و شک و تردید ها احساس می کنند تا بدانجا که یا به پوچی مطلق برسند و یا به محاسبه و دلیل و انگیزه یی به صف دشمن بپیوندند. انگیزه برای یک شخصیت ضعیف اما به شدت متظاهر و خود پسند ، چندان مشکل نیست . مثلا ارث پدری می تواند او را با پای خود به پابوس دشمن ببرد و مأمور خارج کشورش کند برای جبهه گیری و مقابله با جنبش اپوزیسیون آلترناتیو ایران .و چنین بنده خدمتگزاری جرأت این را ندارد که به حضرت اربابی بگوید که قربان ! جبهه سنگین و مهاجم شما چه کرد که یک الف نازک اندام خانمی چون من بتواند ؟. ما در طول یک عمر مبارزاتی خود از این خائنان ، خائفان و خودفروختگان سیاسی زیاد دیده ایم به حدی که کوچک ترین شان از امثال خائنان امروز یک سر و گردن بلندتر و معتبرتر بودند . این دیگر جای چانه زدن نیست ، وقتی که آدم با پای خودش به هر تصور یا طمعی به خدمت دشمن برود ، از پیش وظیفه خود را که چه خواهد بود از بَر است . اپوزیسیون و کلا سیاست را کنار بگذاریم ، از دیدگاه روانشناسی انسانی ؛ چنین آدمی هم محکوم و خائن به حرمت و ارزش های بشری ست . یک ساقط شده حقیر اپورتونیست که از ابتدا عوضی به عرصه مبارزه وارد شده و بهتر همان بود که به ایفای نقش ژرنالیستی خود ادامه می داد و وارد معادلات پیچیده و دشوار سیاسی نمی شد . به درازنای تاریخ بشری ، خائن و خودفروخته داشته ایم . یکی از آنان را که همگان بر آن آگاهی دارند به عنوان مثال می آوریم : یهودا مسیح را به امپراتوری روم شرقی فروخت . فروش همان و ندامت و عذاب وجدان تا پایان عمر ، همان . چنان از خیانت خود شرمنده و منفعل و سرگردان شد که در تاریخ عنوان « یهودای سرگردان » پیدا کرد . در اینجا صحبت از مسیح یا دیگری نیست . خیانت به یک دوست خیانت است و خیانت به کشور خود هم خیانت است . نهایت تا خائن کی باشد ؟ کسی که دیگر مفاهیمی چون وجدان ، شرف و آبرو و معرفت و انصاف برایش معنای خود را از دست داده و براین اعتقاد است که « لوطی را حالا عشق است » و یا کسی که ته مانده یی هم شده از آن معانی نیک در نِهاد خود دارد و نهیب آن را گهگاه هم که شده می شنود ؟. وقتی شنیدم که خانم مورد نظر به ایران رفته است ، سوای جنبه های منفی و خیانتکارانه او ؛ برای شخصیت نیک و محترم پدرش متأسف شدم که هم دانشمند بود و هم ادیب و من در جوانی کتاب « دانش و هنر » او را خوانده بودم که در آن زمان آن نیکمرد چه دید باز و گسترده یی از رابطه دانش و هنر و ادبیات داشته است . منظور زنده یاد پرفسور دکتر محسن هشترودی ست . برای آن زمان بسیار با ارزش بود که اهل هنر و ادبیات بفهمند که قضایا همینطوری فله یی ، دیمی و صرفا ذوقی نیست . متأسفانه این خانم حرمت اجتماعی و علمی پدر را هم شاید به عشق ارث پدر ، رعایت نکرد. حالا لم می دهد روی مبل و می خواهد به چهره درخشان ، پر غرور و افتخار و درعین حال رنج و ستم های بی شمار دیده مجاهدین خلق ؛ چنگول بزند . نگارنده مذهبی نیست اما جا دارد این بیت را بیاوریم و اجالتا تمام کنیم :
پسر نوح با بدان بنشست 
خاندان نبوتش گم شد .
ما به تساوی زن و مرد معتقدیم . هر کاری از این برمی آید از آن هم می تواند برآید .                       





ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

0 نظرات: