۱۳۹۴ بهمن ۱۹, دوشنبه

ورجا وند سرداری از تبار قهرمانان اسطوره و تاریخ



     ورجاوند سرداری از تبار قهرمانان اسطوره و تاریخ

                                                                           رحمان کریمی

آنگاه که ابودجال قتال شیاد حوزوی
با بدرقهٌ ابرسوداگران جهانی ، که می دانی و می دانم
بر لشکری از دجالگان و جاهلان بی رحم فرصتی فرود آمد
کسوفی سهمگین چونان بختک پر کابوسی
چنان بر سینهٌ فلات اهوراییان نشست
که خرد خام در ناباوری باخت خویش
بناگزیر به تبعیدگاه  « حیات خفیف خائنانه » رفت
تا به حیرت و حسرت ، عمر آرمانی خود را تمام کند .
شهامت عام و خاص ، منکوب و مرعوب وحشت شد
سعید و شکری و سعادتی را از میان برداشتند .

میهنا ، ای میهن
خلقا ، ای خلق
بشرا ، ای بشر !
آیا کس ندارد این فلات آتشکده های خاموش
تا برخیزد و با فریادها ، مشعل ها برافروزد
برای  آزادی ؟
تا شارح مشروح تاریخ
از سازندگان امروزین خود، شرمنده نباشد
ورجاوند سرداری از تبار قهرمانان اسطوره و تاریخ
چنان به دلیری برخاست
که از غریو پر خروش فریادش
دیواره های سیاه دل قلعه ابودجال را بلرزه درآورد .

میهنا ، ای میهن
خلقا ، ای خلق
شرفا ، ای شرف
غیرتا ، ای غیرت !
مفهوم پر رنج و ایثار و افتخار مقاومت را
نه میوه چینان فرصت جوی درمی یابند
 نه خرده مزدوران و خائنان خودیاب
و نه از پای افتادگان و ره گم کردگان حواشی صحنه .

جنون ابودجال ، سرریز شد و فرمان قتل عام داد
ستارگان میلیشیایی و پیشگامی را
به رگبار ظلمت برگرفتند .
قفس ها را آشیان عقابان کردند
و سوختند و ویرانه کردند هر چه باغ را .
خارستان ها ، گلگشت گل پرستان شد .
دل چه تنگ می آمد از هجوم بغض در گلو
از همرهان ناموافق و ایمان باختگان تسلیمی
دیدم هنوز پاسی از شب شیطانی نگذشته است
پرچم سپید و زرد از هر سوی در فراز
و دیدم ، زمان با پوز خنده یی شگفت
برآن سست عنصران وراجی
چه با یقین گام برمی داشت .
آن رهوار همیشه را ، بادپای خویشتن کردم
تا به جبههٌ پیل دلان ایمانی رسیدم
به جبههٌ مقاومت سرفراز ایران زمین .
مقاومت افشاگر تعرضی ، هر روزش
روز پیروزی ست .
                                           دهم ژانویه  2016

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

0 نظرات: