۱۳۹۳ تیر ۳۰, دوشنبه

روانشناختی خیانت مبتنی بر زیر ساخت فردی و تأثیرات اجتماعی و تاریخی ( 5 )



                                                         رحمان کریمی

اهورا مزدا ما را از دروغ و خشکسالی

در امان بدار   

                   « زرتشت »

در اندرون من خسته دل ندانم کیست

که من خموشم و او در فغان و در غوغاست

                                       « حافظ »

و مخلص با اجازه حافظ می گوید :

در اندرون من خسته دل ندانم کیست

که من بجای او در فغانم و غوغا




در آسیب شناسی سیاسی ، همواره روی دو عامل بسیار عمده و اساسی تکیه شده و از جهات و مواضع مختلف مورد بحث و بررسی قرار گرفته است اما به یک عامل اساسی دیگر بطور تاریخی و بالینی یا پرداخته نشده و یا کم بدان بذل توجه شده است . این عامل سوم ، همانا چگونگی جامعه و مردم است که نقش تعیین کننده تا بدان حد می توانند ایفا کنند که دو عامل منفی دیگر را خنثا نمایند و نه آنکه در فاصله تأثیرگذاری های منفی آنان در نوسان باشند و یا پاسیو یا کم تحرک . شناخت عامل سوم ، بسیار سخت و مستلزم بررسی های همه جانبه اکنونی و تاریخی ست که مختصات روانفردی و روان اجتماعی آن را بدست می دهد و بیانگر این حقیقت می شود که کار رهبری آزادی ستان ضد استبداد تا چه اندازه دشوار یا آسان می باشد . در صورت دشواری به چه عوامل و ابزار تغییر و بازسازی نیاز هست . انقلاب درونسازمانی مجاهدین خلق به اعتقاد این مخلص حاصل عنایت بدین امر ضروری در روند ناهموار و پر از مانع و رادع مبارزاتی بوده و هست . نیم بند و ناکام ماندن جنبش های آزادیخواهانه از همین رهگذر، آسیب و صدمه و شکست دیدند . با توجه بدین نکته مهم اما آشکار و گویا که آن جنبش ها ، دوران خمینیسم را تجربه نکرده و گرفتار چند صدم از مصایب آن هم نبودند. شرایطی که در مجموع آنان با آن مواجه بودند ، خائن پرور بود اما نه تا این حد غیرمعمول . فرصت طلبان بودند اما نه بدین گستردگی و لجام گسیختگی . ما هم اکنون دوره یی را سپری می کنیم که آسیب روان فردی و اجتماعی آن بی سابقه است . گویی چشم ها به پس کله نقل مکان فرموده اند ! . محکمه های بحران زده اخلاق سیاسی و اجتماعی ، صرف نظر از نقش پلید رژیم حاکم ؛ روی دیوان بلخ را سفید کرده است .
زمانی می گفتند فلانی برای دستمالی قیصریه یی را به آتش می کشد . ما امروز به عیان می بینیم که برای لقمه یی حرام ، حرمت حقیقت و میهنی را به آتش کولی گری های واژگان کاذب می کشند و خم به ابرو نمی آورند . امروز می بینیم که خائنان خود را از خادمان و مردمان پنهان نمی کنند که هیچ ، گردن افراشته و خندان و شاداب در کار جا انداختن نام خویشتن اند در هر محفلی که شد . حضور سنگین و سرکوبگر رژیم فاشیستی ملا  پاسدار حاکم و تزریق و سرریز کردن هر روزه فرهنگ و اخلاق و عادات کثیف و سخت کاسبکارانه و وحدت شکن اجتماعی ملایان و پاسداران و بسیجیان و هر چه لات و لوت و پاچه ورمالیده به جامعه سرگردان در گرفتاری های لاینحل روزانه خود ، چنان آسیب روانی و اخلاقی به ایران وارد کرده است که کار مجاهدان و مبارزان جان برکف راستین را بسیار پیچیده و دشوار نموده است . خیمه گاه شوم و زشتی پروری که بر جامعه ایران سایه افکنده ، بافت آن از تار و پود مار و کژدم و روباه و گرگ و خوک و گراز و ایضا کفتار و جغد تنیده شده است . شگفتا از صبر یک ملت ، شگفتا ! . گمان نرود که این سایه شوم فقط منحصر به داخل کشور است . متأسفانه به برکت استعمارگران و ایادی آنان در خارج هم قابل رؤیت است و فضا را چنان تیره و تار می کند که تشخیص دوست از دشمن دشوار می شود . عوارض حاکمیت شوم ، دامنگیر وطن پرستان خارج کشور هم به اشکال موذیانه مختلف گرفته است . اقامت طولانی در خارج کشوری که ساکنان آن ، تبعیدیان و مهاجران ایرانی را یا به حساب نمی آورند و یا دست دوم تلقی می کنند ، موجب عقده و حساسیت های فردی شده است هر چند بنام جمع و جماعت به صورت یک پوش یا نقاب . این تنها هنر جانفشانه مجاهد خلق و هوادار است که می تواند آفریننده « ویلپنت » شود. مجاهدین خلق سال ها پیش از صافی گذشتند تا پاک و خالص و دینامیک بتوانند رسالت تاریخی خود را در قبال ملتشان با هر سختی ، به انجام برسانند . آسیب هایی که حاکمیت شوم و محیل ملایان به شخصیت و روان جامعه حتا قشر روشنفکر وارد کرده اند از حد یک مثنوی هم فراتر می رود . تجربه های عینی ، برخوردها و مطالعات و تأمل های عینی مرا متوجه این وضع اسف انگیز کرده است که روان آسیبی تا اندرون بخشی از آزادیخواهان یا مدعیان آزادیخواهی بی عذاب وجدان ، جا خوش کرده است. به عنوان مثال ، بسی انحرافات و عملکردهای تقلب آمیز که برای اعتبار دادن بنام خود رخ می دهد ، بیمارستان روانی متحرکی از ما در داخل و خارج ساخته است . من کسانی را می شناسم که با وجدان و خیال راحت در جنجال هیچکس به هیچکس ، سوار بر « گوگل » به شهرهای کوچک و دور میهن می روند برای انتقال آثار بی نام ( از ترس رژیم ) یا با نام مستعار ، به خارج کشور و ضبط آن بنام مبارک خویش . عدم تناسب در فرم ها یکی از نشانه های بارز این امر است . نشانه های دیگر که تخصصی ست مورد بحث ما نیست . وقتی معرکه چنین شلوغ و بی حسابرسی شود ، طبیعی ست که پاکبازان باید در صف اول اتهام بنشینند و خائنان و مزدوران نقش قاضی و دادستان را بازی کنند . مبارزه جدی و جانانه علیه استبداد به صد بهانه جرم محسوب و محکوم می شود . بار دیگر تکرار می کنم که اگر انقلاب درونسازمانی نبود ، امروزه خیال رژیم چنان راحت و آسوده می بود که نیازی به مزدوران و خائنان نداشت و طبعا در داخل و خارج کشور ، خیلی ها از نان حرام خوردن می افتادند . خیانت اشکال بسیار مختلف و گاه ظریف و فریبنده دارد . و گاه حتا به چشم خیلی ها نمی آید . 
ادامه دارد .....

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

0 نظرات: