۱۳۹۱ اسفند ۵, شنبه

نباید اصل جنایت رژیم ضد بشری را به حاشیه راند



                                                                                رحمان کریمی


در ابتدا لازم می دانم یک نکته ضروری را به دوستان پاکباز مجاهد خلق ، متذکر شوم . آن اینکه نباید از روی بعضی مسایل و فرازهای مهم و مطرح روز چه در گفتار وچه در نوشتار به اشاره و اختصار گذشت ، بدین دلیل که موضوع برای خودمان روشن و واضح است . در مسایل با اهمیت نباید جا و سکویی برای رژیم و ایادی و مزدوران آن باقی بماند که بتوانند روی آن موج سواری کنند و اذهان عمومی را به شک و تردید بکشانند . طبیعی ست که همگان در سلسله اتفاقات و اظهار نظرها ، حضور ذهن پیوسته و منسجم نمی توانند داشته باشند . بطور مثال بازگشت قهرمانان ما به اشرف همراه با دلایل و هدف ، می بایست مکرر و روشن بیان شود تا نه موجب سوء تعبیری شود و نه برای اذهان احساساتی و شتابزده ایجاد نارسایی و شبهه کند . ما به وضوح شرایط حاکم را درتمامی سطوح و زوایا می فهمیم و می دانیم که بازگشت به اشرف نه بدین معناست که قهرمانان سرفراز و جان برکف میهن دربند استبداد ، درآنجا کنگر بخورند و برای دراز مدت لنگر بیاندازند . ما از ابعاد و حجم یک توطئه بسیار کثیف و سخت فریبکارانه بین الدول در رابطه با انتقال اشرفیان به لیبرتی مطلعیم و شک و شبهه یی نداریم . قهرمانان ما را به لیبرتی آوردند تا بل در تنگنای طاقت شکن شرایط و محیط زیست ، به زانو درآورند و آنها را به سمت رژیم هل دهند . چون خروج از لیبرتی یعنی بناگزیر به دام رژیم اوباش فاشیستی ملا – پاسدار حاکم ، افتادن . حامیان بین الملل مقاومت سرفراز ایران یک طرف و بین الدول طرف دیگر . این دومی تا کنون دل از رژیم نکنده . تلاش می کند ، دست وپا می زند ، پاکت تشویقی را چاق و چله تر می کند مگر فاشیست ها در زمینه اتم کوتاه بیایند . دولت های قدر قدرت جهان همین جنس کثیفی که ملت ایران گرفتار آن است ، می خواهند . عراق و دولت دست نشانده و سرکوبگر وتحمیلی مالکی گواه زنده یی براین امر است . تا جا داشته است ، کوبلر خود را رسوا و افشا کرده ، تا جا داشته  حامیان جهانی و با نفوذ مقاومت ایران حول او سخن گفته و خواستار تعویض او شده اند . اما می بینیم که گوش شنوایی نیست . اگر هم هست ، خواست ما با خواست آنان همخوانی ندارد . این است که چندین سال است که از سازمان ملل به عنوان سازمان بین الدول یاد کرده و نوشته ام . آنانکه خود را ضد رژیم می دانند و ماهم نمی خواهیم شک کنیم ، باید نقش وزارت بد نام اطلاعات را کم نگیرند . متأسفانه سال های زیادی میدان خارج کشور برای اعمال نفوذ و تفرقه افکنی و عضوگیری خالی ماند .
آنچنان که باید حواس ها جمع کار نشد و بل یکدستی هم گرفته شد . از طرف دیگر ، عمر تبعید یا مهاجرت یا اقامت در خارج بیش از انتظار بی حوصلگان و خستگان ، به درازا کشانده شد . این خود موجب به تحلیل رفتن تدریجی هدف و اراده و قدرت عمل گردید . بعضی ها به تمنیات « منیّت » خود رسیدند . بعضی ها حساسیت ها و تعصبات ( نه از نوع دگم آن ) آرمانی خود را در درون و لاجرم در عمل از دست دادند اما چون سیاسی بودند ، سیاسی گوی و سیاسی نویس ماندند . قلمرو اینان شد علم نظری سیاسی بدون ظرفیت و توجه به قابلیت های عملی . اینان ایران را از قالب زمان و مکان خود به قوالب نوآموخته خویش ، منتقل کردند و همچنان می کنند . عده یی جذب و حل در زندگی شخصی خود شدند اما سیاسی پران هم آری ، بخصوص که اینترنت برای این نوع کفتربازی های سیاسی بسیار مناسب است . این یک بحث بسیار وسیع و عمیق و همه جانبه یی ست که دراینجا به اشاره آمد . در غربت ، محکم و استوار و آسیب ناپذیر ماندن چه کم یا زیاد ، البته کار هرکس نیست . در غربت ، غرایز به رشد سرطانی سربلند می کنند . درهر صف و جبهه که ایستاده باشی ، منیّت درتو فرمان می راند به گونه یی که خودمان هم ملتفت آن نباشیم . من به تجربه عمر خود می گویم که هرکس از حق دم زد یا نوشت ، نمی تواند اهل حق باشد مگر در عمل و آزمون به اثبات رسد . کسی را متهم نمی کنم اما می گویم که نباید از خونخواران به شدت محیل ، غافل بمانیم . وقتی این رژیم مترصد فرصت است تا از آب هم کره بگیرد و علیه دشمن سرسخت و آشتی ناپذیرش یعنی مجاهدین خلق ، بکاربرد ، یک سیاسی ضد رژیم باید اول دشمن مشترک را مدّ نظر داشته باشد و بعد به هر مسئله یی که می خواهد گیرم درست یا غلط بپردازد . این وسواس و ریاضت برما تحمیل شده است . ضعف و فتور و بی درو دروازه یی دیگران است که مقاومت را بدین دقت و حساسیت لازم رسانده است . ما با یک دیکتاتوری معمول و متعارف سرو کار نداریم . با شیادانی روبرو هستیم که بیچاره شیطان بدنام شده باید برود به حوزه قم به طلبگی برای آموختن شیطنت و ملعنت از آنان . کافی ست به یک مجاهد خلق در علن بگویی بالای چشمت ابروست تا رژیم توسط مزدوران و ایادی جوراجور خود روی سایت هایشان دم بگیرند که ای مردم ما نگفتیم که بالای چشم مجاهدین ابرو است ؟ رژیم خارج کشور را بدینگونه آلوده و غبارآلود و دسیسه آفرین کرده است . پس ناچاریم و باید ششدانگ حواسمان باشد که خواسته یا نا خواسته مورد سوء استفاده دشمن قرار نگیریم . بطور مثال اگر بعد از موشک باران اردوگاه مرگ لیبرتی ، مخلص بخواستم حرکتی به سود ساکنان آن زندان بکنم ، می آمدم اول کار علیه رژیم ، کمپین می زدم و ایرانیان را به اعتراض علیه این جنایت فرامی خواندم . بسیج اعتراضی ایرانیان را تا آستانه شخصیت های خارجی و دولت ها گسترش می دادم و آنگاه می خواستیم که به قهرمانان ما در کشورهای خود پناه دهند . برای یک ضد رژیم که سرد نکرده باشد ، اول جنایت و جنایت های رژیم مطرح می شود برای فراخوانی . هرکس به این اشاره منطقی و ملی و انسانی و ضد دیکتاتوری به مغلطه و سفسطه شک کند ، دیگر به خودش مربوط است و امثال خودش . ما آنقدر خام نیستیم که ابتدا به ساکن کسی را زیر علامت سئوال ببریم مگر آنکه خواسته یا ناخواسته خودش زمینه ساز شود .
درمورد نوشته قهرمان اشرفی در لیبرتی یعنی آقای محمد اقبال ، بدین نکته اکتفا می کنم که باید خودمان را جای او بگذاریم که بعد از موشک باران ، شاهد چه صحنه های دلخراشی از یاران خود بوده است . ما می خوانیم و عکس ها را می بینیم اما تا در صحنه بودن ، فاصله بسیار است . محمد اقبال کسی نیست که برایش بنویسند و او امضا کند . براین امر مخلص مطمئنم . بگذار دشمن هرچه می خواهد بگوید ، همچنانکه تا به امروز گفته است . مردی که آگاهانه و با اراده از زندگی و خویشتن برای رهایی میهنش گذشته و شاهد آنهمه موشک باران ها در اشرف و دیگر قرارگاه ها بوده ، شاهد دو قتل عام ناجوانمردانه بوده ، حالا ما از او روی یک کلمه ایراد می گیریم و قیاس به جمع . این درست است ؟ نباید یک احتمال ــ فقط یک احتمال ــ  هم در نظر بگیریم که محمد اقبال در چه جوش و خروش درونی بوده که خبر کمپین را هم دریافت می کند . به کسی بر نخورد . ما سال هاست هرچند با ذهن و روحی آزرده و بی قرار ، در ساحل امن نشسته ایم و خبراز آنانکه در قلب حادثه ایستاده اند نداریم . از ایران هم خبر می گیریم اما خودمان در متن خبر نیستیم . از گوشه میدانی نگذشته ایم که جوان بیست ساله یی را به جرم باجگیری فقط 60 دلار آنهم به اتفاق چهار نفر دیگر ، بردار می کنند . چه حکومتی ؟ حکومتی که برای مهره های کوچکش هم ، سرقت میلیونی معادل آفتابه دزدی ست . نه ، ما فقط می نویسیم و می شنویم . ما دستی بر آتش بیداد داریم ، آنهم از هزاران کیلومتر راه دور . آرزو می کنم که جنایتکاران حاکم به مدد هوشیاری مردم ایران در خارج و تمرکز مقاومت ایران براین مقوله حساس ، روز به روز بساط ننگینش در خارج رسوا ترو برچیده تر شود .        
 

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

0 نظرات: