۱۳۸۸ اردیبهشت ۲۳, چهارشنبه

عجا یب الحکا یا ت و حقیقت الروایا ت ( 11 )


رحمان کریمی


ــ 65 ــ


برادری از کوچکتر برادرخود پرسید :

ــ حالا که دیپلم خیابان مترکن گرفتی ، می خواهی چه کنی ؟

ــ می خواهم به سپاه بروم .

برادر گفت :

ــ ای اپورتونیست !

داد زد :

ــ مامان ! دارد به زبان منافقین و کفار فحش می دهد .

برادر بزرگ مادررا متذکر شد که :

ــ دروغ می گوید . من دارم به زبان اسپرانتو با او حرف می زنم .

داوطلب کسوت سپاه جوش آورد که :

ــ مامان ! به جان امام راحل همین الآن باز یک فحش بدتر بهم داد .

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

0 نظرات: