۱۳۸۹ فروردین ۵, پنجشنبه

چگونه بستایمت ای قهرمانشهر اشرف که نتوانم

( چگونه بستایمت ای قهرمانشهر اشرف که نتوانم )

رحمان کریمی

چگونه بستایمت ای قهرمانشهر اشرف

سترگ عزم رزم رهایی !

با کدامین واژه تو را بنامم

که خود برازنده ترین نام و معنایی .

تورا با کدامین واژه صدا کنم

که خود صدای صدایان و بی صدایانی ،

از ایران تا چُرتگاه کابوسی ولی سفاکان

تا اتاق خواب سیاسی دولتمردان جهان .

با کدامین واژه تو را بستایم

که بی نیاز از هرآرایش و پیرایش

خود ستوده ترین ستودگان تاریخی .

چگونه تو را تعریف کنم

که زبان الکن ، قلم عاجز و واژگان قاصر .

تو ماندگار سرفراز تاریخی

تعریف کنندگان بی حب و بغضت ، نسل برنسل

در جاده های آینده ، درراهند .

چگونه تو را شهر بنامم ، چگونه

که خود جهان برانگیزی و دلربا شهرآشوب عاشقان آزادی .

هنگام که چین می شوم در خود و سراسر دریغ عمر

از صوفیان ریایی و مدعیان میانی

تو صوفی صافی منی ، تو عارف رزم آور زمان

سردار سربداران و سالار سرکشان ، تویی .

اگر توام پناهگاه امید امروزیان نبودی

ــ چه با شکست ، چه با پیروزی ــ

آسوده قلم برزمین می گذاشتم

تا مگر بیاسایند حاسدان به فرصتی .

دلگیرم از ریا ، دلگیرم از دروغ

دلگیرم از خرج آرمان ها برای نام و اعتبار .

تا جان بی قرار و سوختن نباشد برای خلق

هیچ واژه یی نتواند سوزاند شمع و محفلی .

شعر رنگ وپوست واژگان نیست ، نقش جان سوخته است.

این جان پیر

فدای هرکه پالوده از خود آرایی و ریا و کین

این جان منتظر ،

فدای راه و رسم اشرفی

ای کاش همه بودیم چون اشرفی

ای کاش !

تورا می ستایم ای قهرمانشهر اشرف

چونان که می ستایم مجاهدان راستین خلق را.

25 مارس 2010

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

0 نظرات: