۱۳۹۷ آذر ۲, جمعه

چگونه می خواهند گذشته مغلوب را به آینده ببرند ؟!

           چگونه می خواهند گذشته مغلوب را به آینده ببرند ؟ !

                                                                                       رحمان کریمی

    آب که خیلی گل آلود شد ، هوس صید به سر هر ماهیگیری می زند . صیادی ، هم وسیله مناسب می خواهد و هم تجربه و مهارت و تدبیر . ورنه به جای ماهی ، لنگه کفش یا بلوز مغروقی بیچاره سر چنگک بالا می آید و موجب خنده می شود . حال حساب کنید ماهیگیر ترسو و ناشی که بخواهد کوسه خونخوار را شکار کند .
  در سال 63 شمسی که ما به تبعید آمدیم ، ساواکی ها از ترس ایرانیان خود را پنهان می کردند و جرأت آفتابی شدن را نداشتند. هرچه جنایات و مصائب اجتماعی و سیاسی خمینی دجال بیشتر و بیشتر شد ، ساواکی ها و دیگر مزدوران و مقامات رژیم ستم شاهی خود را در برابر خمینی و رژیم ولایت فقیه او سربلندتر و آبرومندتر دیدند. کار بدانجا کشید که جنایتکاران آنان شروع کردند به افتخار !! خاطرات خود را در هفته نامه « نیمروز » نقل کردن . تیمسار و سرهنگ ساواکی روی دست هم بلند می شدند که ما این بودیم و آن بودیم . توده ایرانی هم با گذشت زمان در جوامع غربی تحلیل رفته و حساسیت های سیاسی خود را از دست داده بودند البته نه همه . کار فضاحت ، جنایت و مفاسد رژیم ولایت فقیه بجایی رسید که توده های به جان آمده به شورش و قیام برخاستند . آب هوس قدرت از لب و لوچه آن بازماندگان نظام ستم شاهی ، جاری و ساری شد. آقا زاده یی را که بارها به صحنه اپوزیسیون نمایی آورده و سرش را بی کلاه و جیب هایش را زده بودند ، دوره کردند که این دوره نه از آن دوره هاست . میوه کاملا سر درخت رسیده و وقت آن است که دست مبارک آن را بچیند. از مصیبت های رژیم ولایت فقیه یکی هم اینکه متأسفانه توانست به مدد توده کیانوری ها ، کمر روشنفکران سرخورده و بی مسلک شده را چنان به نرمی بشکند که یا به خدمت درآیند و یا پاسیو شوند که بیشتر پاسیو شدگانند . در خارج کشور از پاسیو شده ها که به سیاستکاری عادت کرده اند بخشی به جانب آقا زاده رفته اند و هخامنشی زده شازده شازده می کنند. مستقیم و غیرمستقیم هشدار می دهند که رقیب خیلی سرسخت و دارای تشکیلات است و شما نباید به پیام و اطلاعیه یی قناعت کنید. باید به میدان بیایید . ضمنا تبلیغ می کنند که مجاهدین خلق با رژیم دو روی یک سکه اند !! . من تا کنون هیچ سکه یی را در زرادخانه ، بانک و صرافی یا در دسترس عموم ندیده ام که دو سویش با هم در نزاع و آنهم نزاعی بس سنگین و بی امان و غیرقابل آشتی باشد . این گونه فرمایشات به بی انصاف ترین شکل یا ناشی از بغض و کین است و یا بی تجربگی سیاسی و یا توأمان . این رهنمود دهندگان هنوز طرف خود را نشناخته اند . روشنفکر که ره به ارتجاع ببرد هرچه حرف های گُنده گُنده بزند اما نمی تواند تحلیل رفتن ظرفیت مغزی خود را انکار کند. شازده بهتر از آنان می داند که اگر به فرض ترسو نبودن و دل شیر داشتن به مجرد آنکه جدی به میدان مبارزه با رژیم ولایت فقیه درآید توسط یکی از محافظان پولی خود سربه نیست خواهد شد. برای نمونه ، او تجربه شاپور بختیار و دکتر مظلومان و امثالهم را از یاد نبرده است. او می داند که کسی از روی ایمان و عقیده راستین با او همراه نشده است. در چنین موقعیتی و افرادی منفعت طلب یا فرصت طلب آنهم با دل لرزان خود و خانواده اش چگونه پا به میدان بگذارد ؟ راهکار همین که به لطایف الحیل دست نوازش و التماس دعا بر سر رژیم ولایت فقیه و تفتگدارانش بکشد که اگر می خواهید قتل عام !!! نشوید در وقت سقوط جا به منِ حقدار بدهید که در طول تاریخ با هر اختلاف موقتی ، لازم و ملزوم هم بوده ایم .
   تا آنجا که مسئله برمی گردد به مقاومت ایران ، بانوی پرچمدار شجاع و رزمنده مریم قهرمان بارها به صراحت گفته است : هرکه و هر جریانی می تواند رژیم ولایت فقیه را ساقط کند ، بفرما ! دراین بیان صادق و قاطع رگه پنهان طنز در فعل امر بفرما هست که برای رنود اهل سخن قابل فهم است. در سال 88 شمسی بود که مسعود قهرمان گفت : یک خیمه در خاوران برای ما کافی ست. برای بدبینان سیاسی ، خائنان و مزدوران و... این سخنان به منزله تعارف است . اما من بنا به شناختی که دارم آن را جدی و خیلی هم جدی تلقی می کنم . چند سال پیش از 88 بود که با یکی از مؤثرترین کادرهای تراز اول سازمان مجاهدین خلق فرصت گفتگو پیدا کردم . ضمن صحبت ایشان گفت : فلانی ! اگر این رژیم سقوط کند و دموکراسی برقرار شود ، ما آنقدر اعتماد به نفس سیاسی داریم که می توانیم به داشتن یک ساختمان برای دفتر سیاسی خود قانع باشیم . صمیمیت و صداقت در بیانش مجال تردید نمی گذاشت . به راستی میان ایثارگران رزمنده جان برکف را تفاوت مرز بنیادین اندیشه و آرمان با دیگر قدرت طلبان وجود ندارد ؟ که دارد و چه جور هم .
   برای هر حزب و تشکل سیاسی کسب قدرت یا سهیم شدن در قدرت امری ست طبیعی حتا در جوامع پیشرفته غربی . اما هدف مقاومت سرفراز ایران در درجه اول سرنگونی رژیم شوم و منحوس ولایت فقیه است و این است که مریم قهرمان می گوید هر که می تواند بفرماید جلو . پهلویچی ها خودشان بهتر از هر کس می دانند که اهل میدان مبارزه نیستند. حتا فهمیده اند که از محاسبه قدرت های جهانی خارج و حذف شده اند . برای اظهار وجود صدور اطلاعیه و مصاحبه کردن کافی ست . این لفت و لیس کنندگان آرزو به دل اطرافیان اند که آنان را راحت نمی گذارند. در این چهل سال بارها دستخوش این جمعیت شدند و سرکیسه را شل کردند و بجایی نرسیدند . با تعداد قلیلی از هخامنشی زده ها هم مسلما به جایی نخواهند رسید .
   هفتصد سال پیش جناب سعدی فرمود : « نا برده رنج گنج میسر نمی شود / مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد »        

                      








ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

تا به کجا می خواهید ملت عاصی را دست به سر کنید ؟

                  تا به کجا می خواهید ملت عاصی را دست به سر کنید ؟

                                                                                       رحمان کریمی

   منظر سیاسی – اجتماعی امروز ایران تار و مبهم نیست ، هرچند از حیث روانشناختی اجتماعی به دلیل ادوار طولانی استبداد و سرکوب ؛ گرهگاه ها و پیچیدگی های خاص و مزاحم خود را داراست که نباید در ارزیابی ها و بررسی های علمی آنان را نادیده گرفت . هر ناظر بی طرف خارجی که به ایران نگاه کند ، رژیم فاشیستی فاسد حاکم را در بن بست محتوم می بیند و ملتی که سرنگونی این رژیم را منتظر است و انتظار خود را به اشکال مختلف مثل اعتراض ، اعتصاب تا قیام نشان داده و می دهد .
   اگر گیچی ، سردرگمی و ندانم کاری هست متأسفانه از حوزه های خود ایرانیان است که یک عیب بزرگ و زیان آور ملی هم دارد . کسی که در امری فاقد اعتقاد و اطمینان ذهنی هست اگر صمیمی باشد و ریگی در کفش او نباشد ، باید برود به دنبال اطمینان یافتن و نه اینکه به کمک فضای مجازی ، ذهنیت پریشان خود را به دیگران منتقل کند . اگر کند بیانگر این هست که به شدت خودخواه ، خود پسند ، جاه طلب و نامگستر است . مردم ستمدیده و طغیانگر ایران با خیل زیادی از این « نوابغ » روبرو هستند . حالا خائنان ، دلالان و جیره خواران داخل و خارج کشور را هم به آن جمعیت پریشانگوی جمع بزنید و ببینید که واقعا کار بر دلسوزان مبارز تا چه حد مشکل می شود. در نظر بگیرید آب خروشان سنگینی براه افتاده است و هر دسته یی می کوشد که جهت حرکت آب را به سمت مطلوب و منظور خود سوق دهد . دقیقا این وضعی ست که انواع گروه ها و محفل ها برای ایران بپا خاسته ، ایجاد کرده اند . دم از سرنگونی می زنند با خرواری اگر و مگر و باید و شاید که در نهایت جز سردرگمی چیزی دستگیر خواننده و شنونده نمی شود . به عنوان مثال یکی که واقعا هم دردمند جسمی و هم روحی ست تا مرحله شورش خلق هم می آید اما هشدار می دهد که نباید انقلاب شود زیرا انقلاب زیانبخش است !!! . توجه ندارد یا نمی خواهد داشته باشد که شورش خود شکلی از انقلاب است. اینگونه آدم ها و محفل ها از انقلاب خمینی سوار، چنان سخت گزیده و رمیده شده اند که دیگر هر گردی را گردوی پوک می بینند . آقاجان ! صدا و تصویر را ول کن . چند ایامی به تأمل در خانه به زیج اندیشه بنشین تا اول تکلیفت با خودت روشن شود و بعد بیا برای ملتی که بهتر از من و تو می دانند چه کنند ، تعیین تکلیف بفرما .
   تکرار می کنم که امروزه واقعا کار مجاهدان خلق و مبارزان راستین راه آزادی به شدت سخت است و پشت و شانه های ستبر استوار می خواهد و بس . ایمان و اعتقاد و عزم قاطع خلل ناپذیر عمل می خواهد و بس و نه خطابه های غرای بلیغ فردگرایانه . در رژیم پیشین به تاریخ پیوسته در همین خارج کشور اولا احزاب و سازمان ها و محفل ها و مدعی ها تا بدین حد نبوده ، اینترنت هم نبوده که هر بچه از مکتب گریخته یی بتواند با آن عرض اندام کند . کنفدراسیون دانشجویان با همه تضاد و تناقض ها و اختلاف روش های مبارزاتی ، در مفهوم و تجلی کلی خود وزنه متشکل و واحدی بود در برابر رژیم حاکم بر ایران . روشنفکران بدینگونه که امروز می بینیم ، وانداده بودند بلکه تشخص و اعتبار خود را در وزن مبارزه با رژیم می دیدند . ایران دردمند امروز در مفارقت با روشنفکران بسرمی برد . در داخل کشور که آتش بیداد از هر سو شعله ور است ، روشنفکران ، هنرمندان و صاحبان قلم ( که قدیمی هایشان مخلص را می شناسند و من نیز آنان را ) در کجای صحنه می توان پیدایشان کرد ؟ متأسفانه اکثریت آنان در حاشیه و در تأمین زندگی شخصی ، برای خودشان خوش دست وپایی می زنند . باز توجه کنید که کار مبارزان چقدر مشکل تر می شود . این روشنفکرانند که باید بستر ذهنی تحول را هموار و مردم را به اراده و تصمیم رهنما شوند که موجب تسهیل کار مجاهدان و مبارزان و امر سرنگونی هم خواهد شد . وای بر آن روشنفکری که نان و آبش را به سکوت یا سازش از قِبَل سیستم استبدادی حاکم تأمین کند و ملت به جان آمده خود را در دهان خونین گرگ ها رها نماید ، وای بر چنین روشنفکری .
   چنین است که این قلم می گوید مردم جلوتر از روشنفکرانند . مردم با شمار دردها ، محرومیت ها و صدها تضییقات زندگی و روال اجتماعی با حقایق آشنا می شوند و این آشنایی خواه ناخواه بدین آگاهی ختم می گردد که جرثومه جنایتکار و فاسد و دغلکار حاکم تحت هیچ شرایط سیاسی نمی تواند پاسخگوی حداقل خواسته ها و نیازهای آنان باشد مگر آنکه در تمامیتش ساقط شود. اعتصاب اصناف و اقشار جامعه از کارگران گرفته تا کامیونداران تا معلمان و بازاریان به دلالت وعینیت ، گواه این امر ناگزیر است . بالاخره خلق محروم به مدد نیروی پیشتازش امر سرنگونی را به انجام خواهد رساند .       









ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed