۱۳۹۶ دی ۵, سه‌شنبه

پریزادان ، پریزادان ، پریزاد

پریزادان ، پریزادان ، پریزاد !

رحمان کریمی

پریزادان ، پریزادان ، پریزاد
شب تاریک و ابر اندود دل ها
چه بر خاک وطن افتاده یل ها
نمی بارد که بارانی شوم تند
به دشت سینه و این ساعت کُند
بشویم هر غبار از چهرهٌ دوست
کنم یک چهره جانا هرکه با اوست

پریزادان ، پریزادان ، پریزاد
جهان تنگ آمده این دل همی تنگ
تو گویی معرفت شد پاره یی سنگ
چه گویم از حکایت های هجران
که یارانم شدند درگیر دوران
چه دورانی ، چه دورانی ، چه دوران
هر آنچه مشکل است از بهر خوبان
سپهر آن عزیزان ، دریای خونست
جهان گویی گرفتار جنونست
دلم امواج خون شد ای رفیقان !
از این رسوایی خیل لئیمان
عنان بردار و مرکب را رها کن
هر آنکه صادق است ، او را صدا کن
سپهرآسا شوید ، ابر گهربار
که چون بارد به هر قطره دُرر بار

پریزادان ، پریزادان ، پریزاد
بسوزم من که سوخت بس آشیانه
ازان یاران رفته ، بس نشانه
فروغ اشرف و آن تیرباران
مجاهد معنی صدق و وفا هست
لئیم در نقش و با رِیب و ریا هست
شراع برکش ممان در ساحل خواب
که دنیا را گرفته سر به سر آب
اگر پارو زنی ، پارو درست زن
رها شو از فریب این من و من

پریزادان ، پریزدان ، پریزاد
بیا تا ما همه اهل صفا شیم
ز خویشتن بگذریم اهل وفا شیم
سر پیری زنم افسار بر مرگ
که دیگر بر نریزد اینهمه برگ
نخسبید این دلم حتا به شب ها
که بودش بس سخن در سوز و تب ها
سحرگاهان ، سحرگاهان ، سحرگاه
عبور با طاقت و رنج گذرگاه
همی بینم که ره تاریک و یارانم چه روشن
تو گویی در مسیل خار بس باغ و گلشن
دلیران از دلیری برده سبقت
ضعیفان همچنان در خواب غفلت
اگر قدرش ندانیم و بمیریم
همان بهتر که هر ذلت ببینیم
اگر با این عدو خوکرده یی ، مور!
تو را بس که در و تخته بهم جور
ازان در حیرتم یاران که ایران
چرا دارد همی بی حد انیران

پریزادان ، پریزادان ، پریزاد
شما را ای جوانان ! وقت ، بسیار
که باران ها ببارد سخت پر بار
نفس در سینه حبس کن ای خصم دیرین !
که فرهاد کوهکن ست با عشق شیرین
چو شیرین باشدش آزادی ما
روا باشد که جُنبیم از سر جا

پریزادان ، پریزادان ، پریزاد !


ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

رژیم مغروق و خس و خاشاک های روی مرداب

رژیم مغروق و خس و خاشاک های روی مرداب

رحمان کریمی

درباره بحران های مزمن نا علاج که رژیم را از هر سوی در فشار منگنه مرگ قرار داده است ، طی این سال ها و ایام اخیر ؛ یاران مقاومت ایران به کرّات به توضیحات مستند و مستدل با شیوایی ، قلم زده اند و دیگر نیازی به بازنویسی ندارد . صرف نظر از یاران مقاومت ، کیست که موقعیت مرگزای ملایان فاشیست دینی را نفهمیده باشد ؟ . و مهمتر ، طنز شاداب و فرحبخش اینکه جلادان و فاسدان مجرم نظام علیه هم ؛ نداف و برملاگر شده اند . دیگر اختلافات مبتنی بر کسب اهرم های قدرت و ثروت ، زیرجُلی و زیر لحافی نیست . هر کدام دست شان برسد ، البسه گندیده دیگری را نشسته و آب نکشیده ، در معرض جهانی ؛ روی بند می اندازند و محیلانه از ولی فقیه درمانده شان کمک می طلبند . چرا دامنه رسوایی نظام تا بدین حد به بی آبرویی رسیده است ؟ . خیلی به اختصار به سه دلیل :
1 ــ نارضایتی رو بتزاید جامعه و اقشار و طبقات اجتماعی تا به نزدیک نقطه جوش و انفجار .
2 ــ بحران سخت منطقه یی و بین المللی .
3 ــ اقبال و بقای پایدار دشمن آشتی ناپذیر وهمواره مزاحم و آزاردهنده یعنی مقاومت سرفراز ایران که محبوبیت جهانی آن، قابل تحمل نیست .
چنین است که مجرمان در تلاشند که به هر حیله ، وجهه یی اپوزیسیونی برای مشغول داشتن مردم ، بخود بگیرند که در عمق این شیادی ، هدف منحرف کردن اذهان ستمدیدگان و به تنگ آمدگان است از مقاومت مطرح ایران . اما وقتی بخت از بخت مردم گدازان چنان برگشته که این شلم شوربا بازی ها افاقه نمی کند ، وقتی به عینه غرق شدن نظام خود را در تلاطم غیر قابل کنترل بحران ها می بینند ، و بدتر و دردناک تر اینکه فرشته مرگشان یعنی مقاومت ایران از قدرت و انسجام بی نظیری فراتر از یک اپوزیسیون معمول ؛ برخوردار است ، ناچار می شوند به هر خس و خاشاکی چنگ بزنند . نباید بی انصافی کرد !! بیچاره ها حق دارند . مگر هر غریقی در پی تخته پاره یی نیست ؟ خب ، مشتی خس و خاشاک هم تخته پاره این روزگار سیاه هاست . قتل عام ها که علاج نکرد . زد و بندهای توطئه آمیز بین الدول که علاج نکرد . بمباران ها و موشک ها و شبیخون ها که همچنین . پس چه می ماند ؟ مشتی خود فروش تا بلکه جو اجتماعی دشمن را مخدوش و کدر کنند. چگونه ؟ با همان سلسله جعلیات ، تحریف و تصریف ها و هوچیگری هایی که به سالیان از تولیدات وزارت پرفضاحت اطلاعات رژیم بوده و هست . در ورطه سرنگونی ، در غرقاب مرگ ؛ عجیب نیست که کثافات و بالا آورده های سال های متمادی بار دیگر قابل تناول باشد ! آخر مصداق خائنان وقیح که سوخت و از سکه افتاد هر چند هنوز چانه اش به جای عقل نداشته اش دارد کار می کند . طُرفه آنکه مصداق خائنان در آغاز شغل « طیب و طاهر » خود ، یک دستآویز داشت که ده سال زندان کشیده است . چگونه اش به ما نیست که خودش در خاطراتش آن را برملا کرده است . حال وزارت فضاحت نوبری به بازار آورده که از نخست ترشیده و بوی گندش از سوابقش پیداست ، یک مأمور اطلاعات و ضد اطلاعات رکن دوم رژیم سابق که طبعا با ساواک هم در ارتباط بوده است . این خوش سابقه آمده تا دادرس رژیم محتضر شود . چون حرفه یی ست ، دروغ هایش نیز حرفه یی ست و لاطائلاتش کاملا « اطلاعات موثق » از همان اطلاعاتی که برای دستگاه ارباب قبلی اش سرهم می کرد که ناگزیر شد چمدان ها را ببندد و در برود . آیا خرید چنین عنصری نشانه پیسی و افلاس تمام نیست ؟ . این مزدورک نه جوان ، آنقدر خنگ شده است که زمان خدمتگزاری جدید خود را در نظر نگرفته است مگر آنکه تصور کرده در خارج نشسته و چند روزی هم پول و پله یی برسد غنیمت است . گفتم خنگ از این جهت که هنوز مجاهدین خلق را نشناخته است که از باد و باران و بوران ها و سیلاب ها سربرآورده و چنین استوار ایستاده است که گویی سد سکندر . و اگر جزاین بود رژیم مغروق چه نیازی به دادرسانی چون تو ناشی و به کاهدان زده داشت ؟ . این دیر آمده و امثال او باید بدانند که ملایان فاسد جنایتکار برای مردم ایران ، گرگ درنده اند ورنه وقتی سنبه جهانی را پرزور می بینند ، موش اند و جایشان در سوراخ . در آنجا دیگر نه دین مطرح است ، نه مسلک نه جای شاخ و شانه کشیدن . من نمی دانم به خدمت چنین بد اصلانی در آمدن به چه قیمت می ارزد ؟ .






ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

امداد گران مقاومت سرفراز ایران زمین !





تقدیم به آنانکه در هر صحنه ، یار و مددکار مقاومت ایران هستند


         
        امدادگران مقاومت سرفراز ایران زمین   

  رحمان کریمی                                                            


رنجوری این خصم تبهکار ، مرا شاد بکرده ست
به روز و شب سخت وطن ، یاد بکرده ست
از هر فتنه یی باز نماندند ، بل آتش پیکار شود سرد
تنها نه دشمن که حاسد و خائن چه بیداد بکرده ست
گر داد و اگر بیداد ، یاران نروند از راه
چون همان تکلیفی ست که ش کاوه حداد بکرده ست
یاران من آنند که در سختی دوران
در ساکت اغیار جهان ، همه فریاد بکرده ست
من حاشیه گردم به کلامی ، نی در عرصه میدان
گر کار فقط به سخن سُفتن بود بیشتر از هر کس شیاد بکرده ست
مغرور مشو ایدل زین چند صباح کار
نقّاد زمان دیری ست بس تشنهٌ نامان را برباد بکرده ست
رحمان دلش خوش که ببافد کلامی و بیانی بل جلوه نامی
غافل که هر یار فداکار ، چه امداد بکرده ست






   




ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

ایران من فراز آی ، فراز آی !



     ایــران مـن ، فــراز آی  فــراز آی !

                                                                            رحمان کریمی


دیرگاهی ست
یاران من
ایستاده برستیغ رزم و رنج
تورا می خوانند ،
تورا
ای ایران من !
به سربلندی و شرف
به عشق عزم و رزم
فراز آی
فراز آی
فراز آی .

من
بس سال هاست
که برخونابه های دلت
گریه کرده ام
فریادها  کشیده ام
و
شعرهایم را با بغض
به هر اقصای جهان برده ام .
ای هرکلام من نثار قدمت باد !
فراز آی
فراز آی
فراز آی .

قلم
بی قدم تو
ای هرصدایت ، گاثه های زرتشت
چه حاصلش که عمری
شراره برکشد و
تو خاموش بمانی .
فراز آی
فراز آی
فراز آی .

دیرگاهان است
و دگرباره
طبل ها به صدا در آمده اند
از نا بکاران بگذر
با اهل صفا ، به صفا برخیز
یاران تو به انتظار ایستاده اند
فراز آی
فراز آی
فراز آی .

چه کاروان ها رفتند و
ما بجا مانده ایم
نشسته برخاک و خواب و رؤیا .
تا تو چون دریای توفانی
سرریز غوغای خیابا ن ها نشوی  
« دستی از غیب »
برون نیاید از جهان جنجالی .  
زین خیال خام بگذر
با دو دست گشوده بر آفاق
با امواج خروشان اشک و غریو و فریاد
فراز آی
فراز آی
فراز آی .

چگونه برتابم
که تو برنمی تابی به هر سپیده دم .
آه  
براین فلات خستهٌ عاصی  
دل ،
اگر خورشید شود
بی تو
تاریک است ، تاریک
با مشعل آتشکده های دیرین ات
فراز آی
فراز آی
فراز آی .

گذشت سا لیان دراز و
تو هنوزهم نشسته یی
به انتظار کیستی ؟
چیستی ؟
طبیب درد تویی  ، ای دوای من !
فراز آی
فراز آی
فراز آی . 

                               



ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed