۱۳۹۲ بهمن ۱۰, پنجشنبه

تسلیت به مناسبت درگذشت رضا مرزبان ــ رحمان کریمی



متأسفانه از درگذشت « رضا مرزبان » دیر با خبر شدم وگرنه جاداشت که فقدان این روزنامه نگار معروف قدیمی و شاعر و نویسنده و عضو ارشد را به کانون نویسندگان ایران در تبعید ، تسلیت بگویم . به بزرگواری خود ، این مخلص را ببخشایند . زنده یاد مرزبان قلمی نرم و گرم ، روان و پرمغز داشت که واقعا ستودنی می بود . خود او نیز شخصیتی ساده ، بی پیرایه و افاده داشت . مهربان و صمیمی و زودجوش و احترام گزار بود . وبی ادعا که نمودار اعتماد به نفس و وسعت نظر و خاطر توأم با فروتنی . روانش شاد و خاطره و آثارش پایدار . درگذشت این شخصیت ادبی و مطبوعاتی را به بازماندگان و نیز تمامی صاحبان قلم و هنر متعهد به مسئولیت اجتماعی و سیاسی ، صمیمانه تعزیت و تسلیت می گویم .
                                                           رحمان کریمی

عکس زیر یکی از عکس های یادبودی کنگره سالانه کانون نویسندگان ایران در تبعید است که در فوریه سال 1993 در هلند برگذار شد .
از چپ به راست : شادروان رضا مرزبان ــ  رحمان کریمی ــ عباس سماکار ــ حسن حسام ــ جواد طالعی .

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۱۳۹۲ بهمن ۲, چهارشنبه

اکنون و اکنونیان از منظر نقد تاریخی



                                                               رحمان کریمی   


کجا توان به طعنه تنی چند حاسد
مقام پاکبازان را به کینه کرد فاسد
نثار جان نه از سرجهل ست بلکه ایمانی ست
تو این حقیقت محرز را بگو به هر شاهد *

مصرف و تصرف معنوی در واژگان سابقه یی کهن دارد. بر این اساس قید زمانی « اکنون» که به معنی زمان حال و نیز همین حالاست، را می توانیم به معنی دوره یا دوران هم بگیریم. سعدی بعد از سیر و سیاحت و اقامت در اقالیم، وقتی به زادگاه خود شیراز بر می گردد در یک غزل رندانه می گوید: «سعدی اینک به قدم رفت و بسر باز آمد / مفتی ملت اصحاب نظر باز آمد». (اینک) بعد زمانی سی ساله را درخود می گیرد. درتداول عمومی نیز این امر متداول است. بگذریم.
انسان عنصری ست تاریخساز و درحداقل ممکن، سهیم و شریک در تاریخ. حجم محتوای حیاتی انسان در ظرف زمان، تاریخ عنوان می گیرد. این حجم، درمکان وزمان خود از تأثیرات بیرون ازخود برکنارنیست وبنابراین حجمی ست متداخل. یعنی حوادث و اتفاقات و تصمیمات وسیاست های بیرونی روی محتوای آن اثر مستقیم می گذارد. شناخت درست و علمی تاریخ در تنظیم دیدگاه امروزین ما، بسیار موثراست. بدین سبب است که نظام های استبدادی حاکم همراه با سرکوب وسانسور، می کوشند که تاریخ ودانش وهنررا درحیطه خود زندانی وبه گونه دلخواه برجامعه تحمیل کنند. تاریخ فقط شرح حوادث و چهره ها نمی باشد. این بخش ساده یی ازیک مسئله دشوار و پیچیده است که نیاز به تجزیه و تحلیل و کشف علت العلل معلولات، دارد. این است که تاریخ را علم می دانیم. این علم همچون علوم دیگر، شعبات و تقسیمات خود را دارد: تاریخ سیاسی و اجتماعی، تاریخ ادیان، تاریخ  فلسفه و سیر اندیشه، تاریخ تصوف وعرفان، تاریخ احزاب، تاریخ جنگ ها و انقلابات، تاریخ هنر، تاریخ فن و تکنولوژی و.... مجموعه اینها می شود تاریخ تمدن یک ملت یا بشریت. وقتی ابواب این آگاهی بخش ها توسط حکام مستبد به روی ملت بسته می شود، این وظیفه روشنفکران است که درظلمت، چراغ راه رهروان شوند. این مهم را مستبدان نیک درمی یابند وتلاش می کنند که با همراه کردن یا خنثا کردن این قشرموثر، آزادیخواهان مترقی متخاصم را درصحنه تنها بگذارند. دوره کنونی، جلوه آشکاری ست از ادوار پیشین. هم معایب ونقصان های پر شمار گذشته را درآن می توان مشاهده کرد وهم محاسن وامتیازات را. اگر از مشروطه تا به امروز نگاه کنیم درمی یابیم که

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۱۳۹۲ دی ۱۴, شنبه

غزل حیرانی



ساده و صمیمانه بگویم ، من درتمامی عمرم همچون هرمبارز واقعی دیگر یک طغیانگر بوده و همچنان هستم . طغیانگری برای حق و حقیقت که همواره میهن و همیهنانم لگدمال نه فقط سُم ستوران بیگانگان مستبد بل حاکمان خودی بدتر از بیگانه بوده و هستند . من همواره و بی تعارف روی درروی گرگ های روبه صفت هوش وحواس ربای حاکم بوده و همچنان هستم وخواهم بود. من یک طغیانگرم علیه نظم های بی نظمی که پرسروصدا می آیند و می فریبند و به سرکوب و کشتار به صدارت می نشینند . از دروغ و چهره پردازی های کاذب سیاسی و اجتماعی همواره درهراس و پرهیز بوده و هستم . نظم ضد انسانی که فقط باب دندان دزدان ،فاسدان و قاتلان وهرچه اپورتونیست که زندان زحمتکشان شده است ، حاصل نظم سیاسی جهانی می بینم . پاسداران نظم استبدادی ایران زمین بدون پشتوانه نظام سرمایه داری بین الدول نمی توانستند به درازا بمانند .     من یک طغیانگرم هم در سیاست وهم در ادبیات . اگر به شعر کهن یا کلاسیک بیایم ، آنجا هم لگام خود را بدست صنایع لفظی و قانونمندی های سنت شده آن نخواهم داد . لگام برمی گیرم تا حال وهوا و حرف و حس و بیان در صحنه بمانند ونه مغلوب وزن یا قافیه شوند . حضرت مولانا بدین سبب چه نیک با تمام حس وجود این را دریافته بود که فریاد کرد : « قافیه و مفعله را گو همه سیلاب ببر/ پوست بود پوست بود در خورمغز شعرا » . مگر خودش شاعر نبود که چنین گفت ؟ چرا ، اما نه چون دیگر شاعران واژه پرداز مبالغه گر قشری که نه حال صادق شوریدگان را داشتند ونه حرف تازه یی برای زدن . این ریز ومیز بی مقدار امروزین ، به دلیل زمان ، جسورتر می آید و طغیانی تر .

                 غـزل  حیــــــرانـی
                                                                رحمان کریمی

ز اهل مدرسه درسی نیاموخته ایم هرگز
مگر ز رنجمایهٌ دوران دیده ایم دبستانی
خدای را شمار مدعیان برگذشته است ز حد
مرا بس است همین چند افتادگان انسانی
چراغ راه ما درمسیر باد و توفان است
بدین سبب است که می رویم هماره توفانی
شراع حوصله برداشته ایم درین موج خیزدریایی
که ساحلش گرفته مهِ شیطانی و خیال سرگردانی
گل ، از شمار شعرو مدیحه سرایان درین فکرست
چه سان قدرش به قرن ها فزون ز شأن انسانی
چنان گرفته اند فضارا عقده گشایان خودگستردلیر
که لعل بدخشان شدند ، به حیله ، برای اهل نادانی
به بازار خرده فروشان ، تورا راه نیست که نیست
چون ما را نباشد متاعی جز جوش ورنج روحانی    
دلم گرفته زینهمه جلوه گری های خیل خودخواهان
دریغ که سرانجام گرفتارآمدیم به پریشانی و حیرانی
عجب مدار که دلسوختگان صادق رابه سایه بگذارند
به مهر نشانند کاذبان نامجوی را به صدر ایمانی
تن فرسوده شد ، جان درعذاب بماند وباکی نیست
بدین روزگار پر فریب ودروغ وهمه بی سامانی
مباد که کس گمان برد که نظر به یک سوی ست
که این آتشگرد جهنمی یک اهورا دارد، وبس انیرانی
به راه خستگان نشسته اند به بس خطابه های دروغ
نگاه کنید به  رحمان و این روزگار خراب «خوشنامی »

                                                      3 ژانویه 2014    


ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۱۳۹۲ دی ۱۱, چهارشنبه

نقش روشنگر جهانی اعتصاب غذا


                       رحمان کریمی




نشان صداقت را درعمل جویند
نه آنچه را که دربیان یا قلم گویند
فریب واژگان را نخورده ایم همی
که قلم به رهی می رود، قدم به رهی
فدای آنکه زبان و دلش یکی ست چو شمع
نه آنکه به جلوه گری پر زند اندر میان جمع
رفیق نیمه راه نمی رود مگر به گمراهی
به پیش روی ندارد مگر بسی چاله و چاهی *

آخرین « جیغنامه » یی که در تابلو اعلانات وزارت بدنام اطلاعات آخوندی بنام کمپین...در فیسبوک که من آن را « لجن بوک » خواندم (جلو خائنان مؤدب باش آقا)، با امضای مستعار« بهار ایرانی » درتخطئه و لوث کردن اعتصاب غذای قهرمانان زندان لیبرتی ویاران وفادار آنان دراقصا نقاط جهان بود. این عنصرمجازی یک هویت حقیقی در وزارت بدنام اطلاعات رژیم جنایتکار حاکم برایران دارد. بدین معنی که « بهارایرانی » یکی از نام های مستعار همان وزارت جنایت پیشه است. بنابراین من او را « بهار اطلاعاتی » می خوانم. اگر جزاین است، طرف دریک استریپ تیز سریع خود ونام حقیقی خود را آشکارکند. رژیمی که جنایات بی سابقه اش درآستانه هزاره سوم میلادی بر کسی پوشیده نیست وخود نیز بنا به فطرت وحشی بدوی وذاتی، اصراری در پوشاندن جنایات خود ندارد وهمه را یکجا به حساب اسلام که درحقیقت اسلام حوزوی- آخوندی، می گذارد چه لزومی به نام های مجازی دارد؟ جز آنکه در زمینه ذهنی وعینی دربرابر آلترناتیو به شدت فعال وپایدارخود، درمانده است وبا اسامی مستعار می خواهد چهره پلید وتبهکار وزشت سیرت خود را از انظار عمومی پنهان دارد وبگوید این تیره های مختلف ایرانی ست که علیه مجاهدین خلق، قلم می زنند. چنین رژیمی اگر میخ هایش برپشت بام ابرقدرت ها وابر سوداگران جهان کوبیده باشد، بازهم رژیمی ست متزلزل وپیوسته درهراس وتشویش و راه چاره جویی. « بهاراطلاعاتی » می نویسد: « افرادی که یأس وناامیدی ازلابلای چین وچروک صورت های آنان بخوبی نمایان است وبا هزار ناگفته وبا چشمانی کم سوکمک را طلب می کنند » منظوراین خادم آستان چه کسانی ست؟ شریف ترین، پاک وپالوده ترین پاکبازان قهرمان میهنمان درزندان لیبرتی در ایام اعتصاب غذا. می گویند که مجاهدین خلق وهواداران آنان توهین !! می کنند. توهینی درکارنیست. لغات یا صفات خائن، مزدور، خودفروش و... هم اکنون درادبیات سیاسی دنیای غرب نیز کاربرد دارد. اما ما امروزه با کسانی رودر رو هستیم که واقعا حیا را خورده وآبرو را قی کرده اند ودروقاحت وقلب واقعیت و جعل وتحریف دست ملایان حاکم را هم می خواهند از پشت ببندند وبگویند:

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed