۱۳۸۲ بهمن ۱۰, جمعه

یاران من

رحمان کریمی

هر انسان را خود پیامبری ست

اگرش

از کابوس شب زخم

بسلامت برخیزد

و

به صبح خیابان برود .

یاران من

پیامبری را

از کوچه های فقر آموخته اند

که این چنین

خاکستر بر سرو صلیب بر دوش و آتشکده ها دردل

عاشق و مست و بی قرار

زندگی را به آیینی دیگر

به رسالت برخاسته اند .

یاران من

پیامبری را از توانمندی انسان آموخته اند

که فریباتر از معجزهٌ عشق

شوریده و شنگ و شیدا

از خویشتن خویش درگذشته اند

تا گذرگاه های نا امن حیات را

امنیتی بخشند .

من در عصر ناستوده ها

برآن آستانه یی

سر به ستایش می نهم ای رفیق !

که میان سیلاب ها و توفان ها

استوار و پر شکیب

برایستاده است

تا غریقان و خانه برباد وآب زدگان را

نشانه یی

از همت وشرف باشد .

از کُـنج خویش

سر از کابوس شب زخم

بر می دارم

به خیابان می آیم

که رسولان عصر

منتظرند .

30 ژانویه 2004

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed