۱۳۸۹ آذر ۲۵, پنجشنبه

دگـربـاره با جــام پــر جـوش و خــروش اشــرفـی

اشرفی نامه ( 2 ) *

دگـر بـاره بـا جـام پـر جـوش و خــروش اشــرفـی

رحمان کریمی

زمین بایر پیرم

لهیب تشنگی بر لب

شراب ارغوان گیرم

ز غـُلغـُل خـُمخانه های اشرفی

امشب .

خوش مرام ِ خوش گفتار ، ای رفیق من !

مکن چنان که برکشم واژه ها به آتش خشم

بریز و سیرابم کن از آن سیراب های

صدر مجلس رزم .

دلم گرفته و سرریز صبرو طاقت شد

نشان خط صداقت بر بوم میهنم چه کم آمد

اگر نبود آتشدان غوغاییان اشرفی

اگر نبود شراره های صفا و وفا

می رفتم به فریاد تا بام به بام کاخ سرمایه .

شرابه یی از شلالهٌ خیزابی موج بر موج یارانم ده

تا مددکار شوم هرکه را توان برخاستن نیست .

آنقدر نعره برکشم و عریان شوم از هرچه عاریه

که برخیزند ز گور خود نسل بر نسل خاموش رفتگان .

اگر دریغ کنی به خست یا به کاهلی و بی میلی

چنان فغان برآورم از جگرگاه سوخته ام به حکم نیاز

که بشکند هرچه دیواره های عایق سپید خطا نقش جهان فریب .

جار و جیغ این پیر بلند مکن !

بریزش یکی جام دیگر از آن اشرفی .

اهل ریا مباش ، با راستان ؛ راست گوی

هواخواه نام و اعتبار خویشتنی یا هوادار غوغاگران اشرفی ؟

به چابکدستی تو دانم که کدامینی به راستی

بریز و دلیر بریز آتش بی تاب جان خود

بر صفحهٌ سیاه روزگار زشت

چونان که می ریزند عرق ذلت و خفت و نکبت از جوارح جانیان تبهکار

قهرمانان بی مثال اشرفی .

در آسمان بسی ستاره است

الماسگون و چشمک زن و شعرآفرین

اما بگو که در سرزمین ما ، در پهنهٌ جهان

امروزه چندین ستاره است ؟

بریز و شماره کن ، شماره کن و بریز

بریز و از هرچه من و من آزادم کن .

شب از نیمه گذشت و هنوز خـُمار خمارم

سحر نرسیده ، می کوبد به سینه

این دل چموش کم حوصله ام

اگر تورا نیست خستی چو طبع این زمانه بد

بریز و شوقمرگم کن !

مترس و بریز ، بریز و مترس

تا صبح ظفرنمون آزادی

بریز ، بریز ، بریز

از « جام جهانمای » اشرفی

بریز .

12 دسامبر 2010

----------------------------------------------------------------------------------------------------------

*اشرفی نامه ( 1 ) با عنوان « بریز ، از جام اشرفی بریز » به سال 1386 شمسی در شماره 864 نشریه وزین و گرامی « مجاهد » به چاپ رسید .

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed