۱۳۸۹ فروردین ۳۱, سه‌شنبه

من رفیق روزهای سختم نه آسان

تقدیم به عصاره جوشان مقاومت سرفراز ایران ، قهرمانشهر اشرف

مــن رفیــق روز های ســـختم نه آســـان

رحمان کریمی

تا همواره جهان

از پس یک خاموشی سرد

دگر باره

در کاسه صبر به تنگ آمدگان زمین

می جوشد و از خشم لبریز می شود

این پیر نیز ، با دگربارگان وقت

جوان برمی خیزد در عزم ملتش .

من رفیق روزهای سختم نه آسان

از رفتنم باز مخوانید ، از گفتن نیز آری .

تا ناهمواری های جهان برجاست

انسان نیز برپاست

امروز نهر و فردا رود و پسین فردا دریا می شود .

هیهات ، هیهات

فروپاشی هیچ دیواری برای همیشه

تهیدستان عالم را در چنبره زنجیر مطلای قدرت و فریب

به خواب نخواهد برد .

چنین خواب خانه برباد ده ، براین پیر شبخیز نیز حرام باد ، حرام

من رفیق روزهای سختم نه آسان

از رفتنم با زمخوانید ، از گفتن نیز آری .

تا همواره انسان را جویباری می خواهند

که آرام از باغ خداوندان قدرت بگذرد

تا با جان خویش گل های مسموم را سیراب کند

این پیر سرکش نیز ،

با هر سیلابی می رود تا باغ نمرودیان را برکند از جا .

من رفیق روزهای سختم نه آسان

از رفتنم باز مخوانید ، از گفتن نیز آری .

تا همواره در شبانه های تلخ تاریخ

خورشید بردوشان میهنم ، در پیکارند

این طبال پیر کلمات نیز ، پای لنگان اما بی هراس و شک

از کناره می آید با امیدی جوشان به فردا .

من رفیق روزهای سختم نه آسان

از رفتنم باز مخوانید ، از گفتن نیز آری .

تا همواره این دل پیرافروز

ضربه می کوبد بر دیواره جان

جان ویرانم ، ویران تر از این باد اگر

تا آخر این حادثه ، بیدار و خروشان نروم .

من رفیق روزهای سختم نه آسان

از رفتنم باز مخوانید ، از گفتن نیز آری .

** این شعر در نشریه وزین و استبداد ستیز « مجاهد » در شماره 624 فوق العاده بهار

1382 بچاپ رسیده است .

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

0 نظرات: