من جنگجو نیستم اما
معنی دشوار جنگ را می دانم
رحمان کریمی
تردید نکنید ، صبح خواهد آمد
با تنی خرد و خسته اما ظفرنمون
صبح می آید از درون ظلمت بسی شبان دراز
از بسی ساز و کارهای بی تکلیف اعصار
صبح می آید از میان دریایی از خون و حادثه های شگفت
از هنگامه های بسی نبرد و بسی امید و نومیدی های
روزگار
آری تا طلوع سپیده صادق بسی جنگ ها دیده ام
بسی سرداران و بسی دن کیشوت های خودباور
من جنگجو نبوده ام هرگز
شمشیر من هماره چون واژگان ، چوبین
اینک که نازک تیغه یی هستم بربام عمر بی حاصل
سر افرازم به غرور که چونان سایه یی نحیف
با جنگجویان راستین میهن امروزم ، همراهم
اگر در فراغت نامجوی واژگان مردی برخاست
با سلاح جان و هزاران بخشش و تواضع بود.
با حس کینه و نفرت از برای انتقام خلق
غروب من با صبح شما می آید
با درخشان ستاره های مقاومت
با مریم و مسعود و دلاوران اشرفی
با کانون های شورشی و آتش های فروزان
در زیر خاکستر استبداد
پس از رفتن خویشتن دلگیر نیستم .
0 نظرات:
ارسال یک نظر