واکنش ذهنی ، انفعالی و
ناشدنی یا راه حل عینی و شدنی ؟
رحمان کریمی
در زمینه دو دیدگاه و برداشت اعتقادی و عملی
اسلام ، گفتار و نوشتار کم نداریم اما در ایام اخیر سیمای آزادی گفت و شنودی داشته
و هنوز دارد با یکی از با صلاحیت ترین فردی که نه تنها از حوزه برخاسته بل از
شاگردان خمینی هم بوده است و اینک که ما به افتخار او را میان خود داریم ، باید
بدانیم که فراتر از دریافت های مطالعاتی و تأملی ؛ با چه فطرت پالوده و اصیلی
روبرو هستیم که تمامی مشقات و ناهمواری های روزگار را به ایمان و اعتقاد و اصالت
در کنار مجاهدین خلق ، با صبر ومتانت تحمل کرده است. سخن از استاد جلال گنجه یی ست
که خود معرف معرفت و شعور و حس مسئولیت انسانی و ملی خود است.
نگارنده می خواهد به عنوان یک فرد کاملا لائیک
بدین مسئله مهم که امروزه موجب واکنش های مختلف شده است ، به اجمال بپردازد :
نه اسلام و نه هیچ
دین و مذهب و آیین و مسلک که در یک جمع بندی مجموعه یی از احکام و رهنمود ها ست ،
به خودی خود قائم به فعل نبوده و نیستند. حامل هست که به محموله ، فعلیت می دهد.
ادیان ، جنبش هایی مبتنی بر مکتب فکری و عملی دوره یی خاص از جوامع خاص بشری بوده
اند. این جنبش ها چون برای زمینیان ، رنگ و منشاء و فطرت آسمانی یا متافیزیکی پیدا
کردند ، همیشگی یا جاودانه شدند به گونه یی که هیچ نیرویی توان مقابله و محو کردن
آنان را پیدا نکرد. چون عصر فلسفه ( باستان ) نتوانست به تمامی پرسش ها و مجهولات
لاینحل آفرینش پاسخ دهد ، عصر ادیان آغاز شد یعنی جنبش های پراگماتیست اجتماعی در
حوزه های تاریخی – جغرافیایی اقوام بشری ، کوشید که برای بسیج و فراگیر شدن به
مجهولات پاسخ صریح دهد. امروز درست یا غلط بودن پاسخ ها مطرح نیست. آنچه به شدت و
حِدت تمام قابل و مورد توجه است ، چند و چون حاملان و عاملان است و بس . به عنوان
مثال می گویند که قرآن کتاب ناطق است اما نمی گویند موجود زنده عامل است. این شخص
مسلمان است که مبتنی بر نوع برداشت و مفاد اعتقادی و شاخص های عملی خود ، اسلام و
نوع آن را متناسب با زمان یا ضد زمان ؛ تبیین و تعریف می کند. این در مورد نه تنها
تمامی ادیان ، بل مکاتب فکری – سیاسی نیز صادق و جاری ست.
سی و شش سال حاکمیت سراپا وحشی و محیل معممان
و مکلایان ثروت دوست و قدرت طلب بنیادگرای اسلامی ، موجب واکنش های عینی و ذهنی
متعدد و متفاوت شده است. واکنش هایی طبیعی و اعتراضی که نمودار زنده بودن جامعه
تحت سرکوب است و واکنش هایی که صرفا ناشی از زدگی و وازدگی ها و تأثرات به حق اما
خام و غیر علمی روحی و ذهنی می باشد. این منفعلان با مشاهده و مداقه بر عملکردهای
ملایان ، از دین و خدا بری و بیزار شده اند . چنین حالت واکنشی در عوام ، چندان
جای تعجب نیست اما در روشنفکران مدعی ، چرا . کودتای بیست و هشتم مرداد ماه هزار
وسیصد و سی و دو پیش می آید ، بسیاران از سیاست و مبارزه و مسئولیت اجتماعی دلسرد
و پشیمان ومغبون می شوند. تحزب می شود نمودار جهل و تعصب و عامیگری . شعر و هنر
دست « عُناب » طبله عطاران را از پشت می بندد و ناب کمیاب می شود ! . اجتماع تحت
سرکوب و ستم ، سرانجام دو جنبش مسلحانه پیدا می کند. خانم ها و آقایان ، سریع
تر از امثال من و شما ، می شوند انقلابی
هوادار چریک ها . خمینی و خمینیسم می آید ، چون زمین را سفت تر از مشت و لگدهای
خود می بینند ، به صد حیله و ترفند و طُرفه جا می زنند و برمی گردند یقه اسلام را
از بیخ و بن می گیرند و این می شود برنامه مبارزاتی بخشی از این روشنفکرانی که از
هر چمن که گذشته اند ، گلی چیده اند و در مغز خوشباور خود گلخانه یی آراسته اند.
مستقیما و با تمام قوا به جنگ و مقابله با عاملان حاکم نمی روند مگر برای خالی
نبودن عریضه ، به نیشگونی قناعت کردن. اما تمامی زور و هجومشان صرف رهایی از اسلام
می شود !!. من لائیک می گویم اگر شدنی بود با شما تا روبیدن تمامی ادیان همراه می
شدم . فرق چون منی با شما خیلی روشنفکران پیشرفته مترقی !! در این است که می دانم
نمی شود حتا یک مذهب کوچولوی مختصر را هم از بیخ و بن برکند چه خاصه اسلامی که یک
میلیارد و ششصد میلیون نفوس را شامل می شود. مگر از پی عملکرد حاکمیت کلیسا در
قرون وسطا ، مسیحیت از صحنه گیتی رخت بربست ؟ در همان پروسه شوم و فاجعه بار البته
کسانی بودند که رؤیای خلع ید از کل مسیحیت در سر می پروراندند . از میان همان
مسیحیان مدعی قدرت طلب ، مارتین لوتر سر برداشت که واقع بینانه به یک رنسانس ضروری
اقدام کرد. ادامه این اقدام در عصر روشنگری ، چارچوب مسیحیت و نقش کلیسا را به
گونه یی تعیین کرد که دیگر نتواند سودای دین با دولت را در سر بپروراند. این توهمات
و رؤیاهای کابوس زده به اصطلاح روشنفکری ، برخاسته از حیات شوم و شقاوت بار ملایان
حاکم است ورنه چرا در رژیم سابق بدین نتیجه شکوهمند دورانساز !! نایل نشدید ؟ .
ملت ما به جنبش رهایی از ظلم و ستم حاکمیت دین دکانان احتیاج دارد و نه جنبش رهایی
از اسلام ( که هرگز شدنی نیست ) در این نشریه و سایت یا فلان رادیو و کانال
تلویزیونی اینترنتی آنهم در خارج کشور. انقطاع ذهن تاریخی بد دردی ست اگر به جان
روشنفکر جماعت بیافتد . نزدیک به هشتاد سال حاکمیت ، حزب کمونیست اتحاد شوروی با
تمامی قوای فرهنگی و فکری کوشید که ماتریالیسم فلسفی را برای مردم تفهیم ، تلقین و
تسهیل کند . با پیدا شدن گرباچف و پروستریکای بی عمل قلابی اش ، توده های مردم
برای نان و آب و مسکن ازدحام و اجتماع نکردند بل برای آزادی و شگفتا انبوه انبوه
برای رسیدن و گشودن درهای بسته کلیساها . حالا ما می خواهیم برای مشغول و منحرف داشتن
خوانندگان و شنوندگان خود چنان سنگ بزرگی را روی دست بلند کنیم که در خواب هم
نتوانیم چه خاصه در عالم واقع . این جبهه
گیری های حاشیه یی چه بخواهیم و چه نخواهیم به سود ملایان حاکم است . چرا ؟ چون به
هر حال آنها اجالتا غرق فساد و جنایت سوار بر خر لنگ مراد هستند و ککشان هم از این
« جنبش » ! ؟ ها نمی گزد زیرا خودشان بهترین و بزرگترین تنفر انگیزان تاریخ اسلامی
هستند . حتا می خواهم بگویم از این قبیل موضعگیری ها خوشحال و راضی هم هستند. چرا
؟ زیرا سبب می شود که از میان ساده اندیشان خوشباور مگر انگشت شماری به باور پیدا
بشوند و از مجاهدین خلق پرهیز کنند. این مشخص ترین تأثیر اینگونه تشبثات ضد واقعی
و فرهنگی بخشی از روشنفکران بی عمل امروز ماست در خارج کشور.
راه حل درست و عملی
در ایجاد رنسانس اسلامی مستتر است و لاغیر . این رنسانس ضروری در تئوری و عمل در
ساختار بنیادی مجاهدین خلق است که در تضاد فراکامل با اسلام حوزوی ، در صحنه نبرد
تمام عیار هستند. رنسانس یعنی با حفظ اصول دین برای یک مسلمان معتقد ، تمامی فروع
را منطبق و متناسب با شرایط و ضرورت های ناگزیر زمان - متکی بر تمامی دستاوردهای
همه جانبه علمی – روبیده و بدور ریخته شود. همان فروعی که دستمایه همیشگی ملایان
بوده و در حاکمیت نیز به منصه ظهور و عمل گذاشته اند. همان فروعی که بار عظیم و
سنگین و مزاحمی از خرافات ، موهومات ، بدآموزی ها و احادیث و روایات و احکام جعلی
حوزوی بر دوش دارد که شلاق زدن ، سنگسار ، قطع دست ، قانون قصاص ، اعدام و حربه
محارب و مفسد فی الارض ، حجاب اجباری و ... بخشی ازفروع مورد بحث است . این مجموعه
مزاحم است که موجب نفرت از دین و آیین شده است . هرکس که ریگی در کفش ندارد می
تواند روی این حقایق تأملی کند تا بتواند بفهمد که ملایان در کجای کارند و مجاهدین
خلق در کجای کار؟
0 نظرات:
ارسال یک نظر