۱۳۹۱ آذر ۲۰, دوشنبه

علیرضا ظریف از چهره های موفق طراحی امروز است




دیداری از آثار علیرضا ظریف  در نگارخانه  « وصال »  شیراز
( چاپ شده در کیهان 28 تیر 2536  یعنی 1356 ) برابر 19 ژوئیه 1977 شماره 10219 .


نگارخانه « وصال » در شیراز با همکاری تالار نقش تهران ، آثاری از علیرضا ظریف را بتماشا گذاشته است . « ظریف » را از حدود هشت سال قبل در دبیرستان دکتر فلاح آبادان می شناختم و از همان سالها گاه و بیگاه به مناسبت های خاص ، طرح هایی را به تصویر می کشید . « پیرسالی » غریبی از همان وقت در حرکت های ذهنی و روحی او پیدا بود و چنان می نمود که معرفتش نسبت به مسایل پیش از آنکه حاصل مطالعه و کتاب باشد ، غریزی و حسی است . بدین سبب هنوز هم علیرضا ظریف را می توان طراحی غریزی و حسی دانست ، نه تعلیم گرفته و آموخته . 

علیرضا ظریف از جمله هنرمندانی است که توانایی بکر و طبیعی یک زن باردار کولی را دارد که بدون یاری دیگران در تحرک است و سرانجام هم به زایش می نشیند . به گمان من بیشتر طرح های اولیه « ظریف » نتیجه اینگونه زایش های طبیعی و بدوی روح و ذهن اوست .   ظریف ، مدام در تقلای آزاد ساختن حجم ذهنی خود از باری است که باید به زمین گذاشته شود . و این است که در آن طرح ها سراسر به تمثیل ها و نمادهای رهایی برمی خوریم ، پرنده ها ، دستها ، قفس ها و آسمان و افق های گسترده و اغلب حزن اسارت در میل شدید به پرواز .  این نمادها و تقطیع ها که بازتاب رویارویی طراح با تجربه های فکری و دیدن مناطق حیاتی محیط است ، هنوز هم در آثار او بچشم می خورد : کودکی که در اسارت یک اتاق ، چشم به پرواز هجوم آسای پرنده ای دوخته است که از خود چیزی برجا نمی گذارد مگر
میله های خرد شده یک پنجره و معنای تجربی از آزادگی برای کودک سیاه قلم های هنرمندی چون کیومرث کیاست همه در خدمت بینش و منش های اجتماعی اوست .   اما در سیاه قلم های طراحانی چون علیرضا ظریف این بینش و منش را می توان در هجوم و غلبه ای از حس ها و تأثرات انتزاعی و جهان شمول بشری دید . به این معنا که یک انگیزه و برداشت محیطی و عینی در کاراو ، منتج به تفکرات درد آلود و قهراً پیچیده فلسفی می شود . اما ظریف در کارهای تازه خود که از خطوط و رنگ مایه گرفته است مستقیماً متأثر از مشاهدات و نشانه های محیطی خویش است . بی هیچ تفکر و اعلام فلسفی ، به نظر می رسد که آبادان با نشانه و معنای ویژه ای که در تاریخ و سرنوشت ما دارد ذهن علیرضا ظریف را به خود مشغول داشته . در کارهای تازه او آن اکسیر سیال جاودیی را می بینیم که موجب چه تقدیر و تأثیر دوگانه و متضادی می گردد .  ودر طرحی دیگر می بینیم که لوله ها یعنی همان شیپورها ، در این کارها ، ظریف عنصری است رنجیده و متأثر از ملاحظات عینی که همه به یک نقطه و محور ختم می شود . البته با کیفیتی از طنز و هزل . از نقطه نظر تکنیک باید گفت که ظریف به غنا و انسجام بهتری از کارهای پیشین خود دست یافته ، کمتر احساساتی شده و بیشتر عقلایی عمل کرده است . که البته عقل گرایی او فضای حس هنری اش را خفه و محدود نکرده است . ظریف باید  به این مسئله توجه داشته باشد که یک نمود عینی را نمی توان با برداشتی شتابزده و افراطی ارائه کرد .  

 نویسندگان و شاعران رمانتیک سده هیجده میلادی برای بیان دردها و رنج ها و فقر و فلاکت ، همه عوامل محیطی ، طبیعی و جوی را به خدمت می گرفتند : آسمان ابری ، دریای توفانی ، کلبه تک افتاده در ساحل و مثلاً  زن و کودکی بی نوا و بی پناه !  اما امروز می دانیم که ستمگری و ستمدیدن وقایعی نیست که الزاماً در چنان فضایی که گفتیم به وقوع پیوندد . بلکه معمولاً با اندکی تیزبینی  می توان این نشانه ها را در درخشان ترین آفتاب بهاری هم سراغ کرد و در چهره هایی که به سیلی سرخ شده .  وقتی از « زخم » می گوییم ، دیگر لزومی ندارد که تمامی پیکر را زخم آگین و آش و لاش نشان بدهیم .  

... و ختم کلام آنکه علیرضا ظریف در خط تکامل هنری خود از چهره های مطمئن و موفق طراحی  امروز ماست . 
                                                                              شیراز ــ  رحمان کریمی        


ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

0 نظرات: