این رژیم ولایت فقیه هست ، نه جمهوری
رحمان کریمی
اهریمن بد خوی خونخوار خمینی جلاد نام رژیم
ولایت فقیه خود را گذاشت : « جمهوری اسلامی » ! . چرا ؟ چون می دانست که هرچند به
مدد امداد غیبی جهانی به قدرت آمده اما دیر آمده است . در اواخر قرن بیستم به قدرت
رسیده است . آنهم در جامعه یی که قشر روشنفکری و سیاسی آن وسیع و با سابقه و حاضر
در صحنه است و هرچند بخش سنتی جامعه کم نیست اما به هر حال عنوان رژیم را ولایت
فقیه دادن هیچ تناسبی با شرایط پیشرفته جهانی ندارد و در داخل کشور هم مواجه با
مشکلات عظیمی خواهد شد . او می خواست زهر ولایت فقیه را در جام شربت به مردم ناآگاه
و جهانیان بخوراند . ضمنا می خواست حریم ولی فقیه را از تیررس مستقیم مشکلات و
اعتراضات احتمالی آینده به دور دارد . یعنی رییس جمهور سپر بلای ولایت فقیه شود و
کم و کسرها به حساب عملکرد او گذاشته شود . جمهوری مستقیما قدرت و اختیارات خود را
یا با آرای مردم بدست می آورد و یا نمایندگان واقعی مردم در پارلمان . بنابراین او
آقا و مقامی بالای سر خود ندارد و به ملت و پارلمان ملت ، پاسخگوست . حالا قیاس
کنید همین مختصر را با رژیم فاشیستی ملا – پاسدار میهن دربند خودمان . ولی فقیه هر
اندازه که ضعیف باشد یا شده باشد ، قدرت مطلقه یی ست برسر رییس جمهور و کابینه اش
. شورای نگهبان هم که تحت امر ولی فقیه هست ، جای خود دارد. بنابراین رییس جمهور
از هر باند و جناح رژیم که باشد ، دستبوس ولی فقیه هست . همچنانکه آخوند شیاد مردم
فریب به تازگی گفت : « من دوازده بار بر دست رهبر معظم بوسه می زنم » . در یک
جامعه آزاد ، قوای مسلح در ید اختیار رییس جمهور است . در میهن ما عروسک خیمه شب
بازی بنام رییس جمهور ، حتا اختیاری بر پلیس شهری هم ندارد چه رسد به دیگر نهاد
های لشکری . تجربه گذشته نشان داده است که دولت به خصوص در مسایل عمده فاقد هرگونه
اراده و اختیار است . در رژیم ولایت فقیه ، نقش رییس جمهور در حد یک نخست وزیر است
که امور را اداره کند . البته نخست وزیری که نصف اختیارات یک نخست وزیر جوامع آزاد
را هم ندارد . در غرب به چند گونه برخورد می کنیم . یا رییس جمهور مقامی ست
تشریفاتی و اختیارات کشوری و لشکری از آن نخست وزیر . یا پادشاهی ست که مطلقا در
سیاست دخالت نمی کند و صرفا نهادی ست سمبلیک و دولت اداره کننده کشور. مال ما به
هیچ شکل و سیستمی همخوانی ندارد و در خور ضرب المثل « شتر گاو پلنگ » است که اینهم
از کرامات شیطان صفتی خمینی و همگنانش بوده و هست . متأسفانه من به سهم خود به
تأکید می گویم که جامعه ما در اکثریت فاقد رشد سیاسی و توان تشخیص و تفکیک مسایل
سیاسی و اجتماعی ست . جامعه یی که قرن ها پی در پی مواجه با سرکوب همه جانبه بوده
و بعد هم دچار خمینی و خمینیسم شده است ، جز این نمی تواند باشد . این جامعه سنت
زده رشد نایافته نمی تواند آن چنان که باید قدر و ارزش فرزندان فداکار خود را
بفهمد و ارج نهد . چنین جامعه یی ، بسیار از روشنفکران سیاسی و غیر سیاسی اش هم آن
عوارض مزاحم و مختل کننده ، دامنگیرشان هست ؛ هرچند خود نفهمند . ضرب المثل های ما
ایرانیان که حاصل تجربه نسل هاست ، به خوبی بیانگر ونمودار مختصات روان اجتماعی و
روان فردی ماست . به یکی از این ضرب المثل ها که تا رگ و ریشه افراد نا آزموده
سیاسی نفوذ کرده است ، توجه کنیم : « از این ستون تا آن ستون الفرج » . تعجب ندارد
اگر چنین افراد قشری و ابن الوقت دنبال خر
دجال هم بیافتند به امید دو کله خرما . بدین دلیل است که دیکتاتورها می کوشند
سازمان ها و نهاد های آزادیخواهانه را هم سرکوب کنند و هم بدنام . تا خودشان
بمانند و امثال خودشان و گله یی از جُهال . ما باید سعی خود را معطوف به آگاهی
بخشیدن به ناآگاهان کنیم و این از طریق یک مسیر تبلیغاتی دقیق و درست می تواند
مثمرثمر شود. فراموش نکنیم که ملت ما روز و شب فقط با چند تا مبلغ و تبلیغاتچی
رژیم سر و کار ندارد بلکه هر آخوند شپشوی رژیم برای خودش و عوام الناس یکپا گوبلز
است . به راستی هیتلر به جز خودش و گوبلز ، چند خطیب و سخنران قهار مردم فریب داشت
؟ من نمی دانم دیگر برای مردم ما مغز و روح و عصبی مانده است یا نه ؟ و اگر مانده
کارایی اش چقدر است ؟
0 نظرات:
ارسال یک نظر