سه سخن فراز هشدار بهاری
رحمان کریمی
ــ 1
ــ
هر گل که می بینم ،
دهدم هشداری
بر بستر خود خفته یا
که بیداری
تا کی بکنی وصف من و
فصل بهاران را
برخیز و بکن ، میهن
خود گلزاری .
ــ 2 ــ
در قامت یک شاخه گل ،
درد و محن می بینم
هر روزه ، رخساره
رنجور چمن می بینم
تو سارق بی شرم ، فقط
خود بینی
من بلبلان را به قفس
، در باغ زاغ و زغن می بینم .
ــ 3 ــ
بهار ، اشاره یی به
کهنسال آرزوی شماست
نشانه یی بدیع از میل
کامجوی شماست
بهار آزادی نمی آید
با چرت و پرت های مخملی
که آمدنش به همت و
قدر آبروی شماست .
27 اسفند ماه 94
0 نظرات:
ارسال یک نظر