رحمان کریمی
اهورا مزدا ما را از دروغ و خشکسالی
در امان
بدار
« زرتشت »
در اندرون
من خسته دل ندانم کیست
که من
خموشم و او در فغان و در غوغاست
« حافظ »
و مخلص با اجازه حافظ
می گوید :
در اندرون من خسته دل
ندانم کیست
که من بجای او در
فغانم و غوغا
در آسیب شناسی سیاسی
، همواره روی دو عامل بسیار عمده و اساسی تکیه شده و از جهات و مواضع مختلف مورد
بحث و بررسی قرار گرفته است اما به یک عامل اساسی دیگر بطور تاریخی و بالینی یا
پرداخته نشده و یا کم بدان بذل توجه شده است . این عامل سوم ، همانا چگونگی جامعه
و مردم است که نقش تعیین کننده تا بدان حد می توانند ایفا کنند که دو عامل منفی
دیگر را خنثا نمایند و نه آنکه در فاصله تأثیرگذاری های منفی آنان در نوسان باشند
و یا پاسیو یا کم تحرک . شناخت عامل سوم ، بسیار سخت و مستلزم بررسی های همه جانبه
اکنونی و تاریخی ست که مختصات روانفردی و روان اجتماعی آن را بدست می دهد و بیانگر
این حقیقت می شود که کار رهبری آزادی ستان ضد استبداد تا چه اندازه دشوار یا آسان
می باشد . در صورت دشواری به چه عوامل و ابزار تغییر و بازسازی نیاز هست . انقلاب
درونسازمانی مجاهدین خلق به اعتقاد این مخلص حاصل عنایت بدین امر ضروری در روند
ناهموار و پر از مانع و رادع مبارزاتی بوده و هست . نیم بند و ناکام ماندن جنبش
های آزادیخواهانه از همین رهگذر، آسیب و صدمه و شکست دیدند . با توجه بدین نکته
مهم اما آشکار و گویا که آن جنبش ها ، دوران خمینیسم را تجربه نکرده و گرفتار چند
صدم از مصایب آن هم نبودند. شرایطی که در مجموع آنان با آن مواجه بودند ، خائن
پرور بود اما نه تا این حد غیرمعمول . فرصت طلبان بودند اما نه بدین گستردگی و
لجام گسیختگی . ما هم اکنون دوره یی را سپری می کنیم که آسیب روان فردی و اجتماعی
آن بی سابقه است . گویی چشم ها به پس کله نقل مکان فرموده اند ! . محکمه های بحران
زده اخلاق سیاسی و اجتماعی ، صرف نظر از نقش پلید رژیم حاکم ؛ روی دیوان بلخ را
سفید کرده است .
زمانی می گفتند فلانی برای دستمالی قیصریه یی را به آتش می کشد .
ما امروز به عیان می بینیم که برای لقمه یی حرام ، حرمت حقیقت و میهنی را به آتش
کولی گری های واژگان کاذب می کشند و خم به ابرو نمی آورند . امروز می بینیم که
خائنان خود را از خادمان و مردمان پنهان نمی کنند که هیچ ، گردن افراشته و خندان و
شاداب در کار جا انداختن نام خویشتن اند در هر محفلی که شد . حضور سنگین و سرکوبگر
رژیم فاشیستی ملا پاسدار حاکم و تزریق و
سرریز کردن هر روزه فرهنگ و اخلاق و عادات کثیف و سخت کاسبکارانه و وحدت شکن
اجتماعی ملایان و پاسداران و بسیجیان و هر چه لات و لوت و پاچه ورمالیده به جامعه
سرگردان در گرفتاری های لاینحل روزانه خود ، چنان آسیب روانی و اخلاقی به ایران
وارد کرده است که کار مجاهدان و مبارزان جان برکف راستین را بسیار پیچیده و دشوار
نموده است . خیمه گاه شوم و زشتی پروری که بر جامعه ایران سایه افکنده ، بافت آن
از تار و پود مار و کژدم و روباه و گرگ و خوک و گراز و ایضا کفتار و جغد تنیده شده
است . شگفتا از صبر یک ملت ، شگفتا ! . گمان نرود که این سایه شوم فقط منحصر به
داخل کشور است . متأسفانه به برکت استعمارگران و ایادی آنان در خارج هم قابل رؤیت
است و فضا را چنان تیره و تار می کند که تشخیص دوست از دشمن دشوار می شود . عوارض
حاکمیت شوم ، دامنگیر وطن پرستان خارج کشور هم به اشکال موذیانه مختلف گرفته است .
اقامت طولانی در خارج کشوری که ساکنان آن ، تبعیدیان و مهاجران ایرانی را یا به
حساب نمی آورند و یا دست دوم تلقی می کنند ، موجب عقده و حساسیت های فردی شده است
هر چند بنام جمع و جماعت به صورت یک پوش یا نقاب . این تنها هنر جانفشانه مجاهد
خلق و هوادار است که می تواند آفریننده « ویلپنت » شود. مجاهدین خلق سال ها پیش از
صافی گذشتند تا پاک و خالص و دینامیک بتوانند رسالت تاریخی خود را در قبال ملتشان
با هر سختی ، به انجام برسانند . آسیب هایی که حاکمیت شوم و محیل ملایان به شخصیت
و روان جامعه حتا قشر روشنفکر وارد کرده اند از حد یک مثنوی هم فراتر می رود .
تجربه های عینی ، برخوردها و مطالعات و تأمل های عینی مرا متوجه این وضع اسف انگیز
کرده است که روان آسیبی تا اندرون بخشی از آزادیخواهان یا مدعیان آزادیخواهی بی
عذاب وجدان ، جا خوش کرده است. به عنوان مثال ، بسی انحرافات و عملکردهای تقلب
آمیز که برای اعتبار دادن بنام خود رخ می دهد ، بیمارستان روانی متحرکی از ما در
داخل و خارج ساخته است . من کسانی را می شناسم که با وجدان و خیال راحت در جنجال
هیچکس به هیچکس ، سوار بر « گوگل » به شهرهای کوچک و دور میهن می روند برای انتقال
آثار بی نام ( از ترس رژیم ) یا با نام مستعار ، به خارج کشور و ضبط آن بنام مبارک
خویش . عدم تناسب در فرم ها یکی از نشانه های بارز این امر است . نشانه های دیگر
که تخصصی ست مورد بحث ما نیست . وقتی معرکه چنین شلوغ و بی حسابرسی شود ، طبیعی ست
که پاکبازان باید در صف اول اتهام بنشینند و خائنان و مزدوران نقش قاضی و دادستان
را بازی کنند . مبارزه جدی و جانانه علیه استبداد به صد بهانه جرم محسوب و محکوم
می شود . بار دیگر تکرار می کنم که اگر انقلاب درونسازمانی نبود ، امروزه خیال
رژیم چنان راحت و آسوده می بود که نیازی به مزدوران و خائنان نداشت و طبعا در داخل
و خارج کشور ، خیلی ها از نان حرام خوردن می افتادند . خیانت اشکال بسیار مختلف و
گاه ظریف و فریبنده دارد . و گاه حتا به چشم خیلی ها نمی آید .
0 نظرات:
ارسال یک نظر