رحمان کریمی
تاریخدان وتاریخ
خوان اگر تاریخ شناس نباشد ، نمی تواند نقش وتأثیر آشکار وپنهان روزهای تاریخساز
یک ملت را به مردم خود منتقل وتفهیم کند . هر اتفاقی ازیک صورت ظاهری ویحتمل اغفال
وگمراه کننده برخورداراست واز یک هسته و محتوای پنهان درونی که دراین بخش وظیفه
تاریخ پردازان است که از شاخ وبرگ های بیرونی به ژرفای ریشه گستر واقعه برسند و بی
خبران را آگاه کنند . جامعه یی که طی قرن ها تحت سیطره استبداد زیسته است به
بیماری ها وعوارض مختل کننده دچار می شود . عارضه فقط دامنگیر توده مردم نمی شود
بل بیشتر به اشغال ذهنی ، عاطفی ، اخلاقی و وجودی روشنفکران وفرهنگ ورزان می
پردازد . بیماری وقتی به عود وبه بروز مرحله حاد خود می رسد که روشنفکر ناقل ویروس
و بیماری را برسر خود چنان قوی می بیند که از واکنش جدی دفاعی بازمی ماند وخود را
دربرابرآن ضعیف می بیند .
مشکل تاریخی ما همینکه در بحران ، میدان
ازمدعیان خالی می شود و آنکه به مقاومت و استقامت وپرداخت بها ایستاده است ؛ گناهکار
اصلی معرفی می گردد . جدا از هر ایدئولوژی وآرمانگرایی ، این اخلاق انسانی ست که
می تواند با اتکا به وجدان وانصاف ؛ بی نیاز ازهر قاضی ومحکمه یی ، خود به داوری
بنشیند . درعرصه ومصاف اجتماعی ، ارزش هرفرد نه فقط در اتخاذ موضع درست است که
بیشتر ومؤثرتر ، صداقت واصالت و برکنار بودن ازخودخواهی ها ، خودبه مصرف رساندن
های به حساب خلق گذاشته ، می باشد.
از منظر فهم فردی
خود که دیرگاهی ست سربرزمانه دارم و نگاهی به تاریخ ملتم ، به جرأت می گویم که لااقل
طی یک سده اخیر ، چون امروز شاهد انفعال وبی عملی وبی تکلیفی وره گم کردگی
روشنفکران تا بدین حد زیانبار نبوده ایم . نشسته ایم درگذرگاه اتفاق برای کسب
نام و اعتبارخویش . دوایرو مراکز مردم شناسی دول قدرتمند جهان روی ما به عنوان یک
ملت ( صرف نظر از اختلاف عقاید ) چه قضاوت کرده و می کنند ، مهم نیست ! . شده ایم
میخ پچ شده که هرچه چکش بخورد برآن تأثیری
نخواهد داشت . بخش قابل ملاحظه یی از روشنفکران امروز ما ، همچنان خود را درطیف چپ
و انتر ناسیونالیسم می بینند، گیرم با صفت دموکرات و سکولار. قومیت وملیت به
کنار از موضع بشردوستی هم که باشد ، نمی
توان دربرابر اشرف ولیبرتی سکوت کرد وشانه بالا انداخت و گفت این مسأله یی ست منوط
و مربوط به مجاهدین خلق که « تندروی ها » !! کردند و حالا دارند ثمره آن را می
چینند . به جد می پرسم که سرنوشت آنانکه تند روی نکردند که هیچ ، به سالیان سازش و
مدارا کردند به کجا انجامید ؟ مگر مرحوم بازرگان درپایانه عمرش نگفت که ما گرفتار
حیات خفیف خائنانه ایم ؟ آنانکه درنهایت حلم و حوصله و مآل اندیشی ، ایام فاجعه
بار میهن را با این ستون تا آن ستون ، سپری کردند و هرچه تیغ و دشنه و تیربود به
جانب مجاهدین خلق رها نمودند ، امروز چه دردست دارند ؟
این ما بودیم واین ماییم که گذاشته ایم تا
ارتجاع خونبار ، توسعه طلب وبازیگر حاکم داخلی و سیاست های ایضاً به شدت مزورانه
استعماری راهشان را بی مانع اعتراض وسیع ملی ، باز وطی کنند و آنانکه جان وهستی
برکف به میدان ایستاده اند را درحلقه تنگ و تنگتر خود بگیرند وجز همان محصوران ،
مدعی ملی دیگری نداشته باشند . به سیاست های نفوذی و تجاوزگرانه بنیادگرایان حاکم رنگ ولعاب ضد امپریالیستی دادیم واز خود
نپرسیدیم که از کی ودرکدام فرهنگ و منش سیاسی وعقیدتی ، مشتی مرتجع ثروت و قدرت
طلب سخت بی رحم که مملکتی را به فساد و تباهی کشانده اند ؛ می توانند ضد
امپریالیسم باشند ؟ به خود نهیب نزدیم که
هم اینان بودند که فرزندان رشید و نامدار میهن ما را در پرچم آمریکا پیچیدند و
تیرباران کردند . به خود نهیب نزدیم که این جرثومه جنایتکار شیاد دارد از احساسات
ضد امپریالیستی ملل منطقه به سود توسعه طلبی های خود سوء استفاده می کند . همین جا
با تأسف می پرسم که درسال 88 که مردم به خیابان ها آمدند ، چند شاعر و نویسنده و
هنرمند ما با آنان همصف و همصدا شدند ؟ . اگر قرار بر تحمل و سازش های مستقیم و
غیرمستقیم بود چرا با رژیم شاهی چنین نکردیم که بی آبرویی اش بسی کمتر بود ؟ . چون
با جای سفت چون سنگ خارا روبرو شدیم ، پس چه باک که ترشح برگردد به صورت مبارک خودمان !
یک مبارز ضد
استبداد با هر عقیده و مسلک نمی تواند شاهد حملات همه جانبه به یک سازمان سیاسی
دیگر باشد و سکوت کند بدین دلیل که خط و خطوط آن را قبول ندارد . شرایط
شش ماهه اخیر اشرف و زندان لیبرتی را تکرار نمی کنم . می دانم که ناظرند و دنبال
می کنند ودرعین حال سکوت . ازهمین سکوت است که کوبلرها و گنده تر از آن ها که خط
می دهند ودرعین حال تزویر می کنند ، دارند با گستاخی سوء استفاده می کنند . جز خود
مجاهدین خلق ایران ، کوچه را ازهر نفس کش
ملی خالی می بینند . به صراحت می پرسم که برای یک مبارز واقعی ، برای یک روشنفکر
بشر دوست متعهد ، این چه معنی دارد وچه طول وتفسیری برای بی مسئولیتی ؟ . مکرر
گفته ایم وباز می گوییم که اشرفیان قهرمان و مجاهدین خلق درهرجای جهان که باشند
ازآن قماش وتیره و تباری نیستند که میدان را خالی کرده ودربست دراختیار دشمن مشترک
بگذارند اما اگر اهل تاریخیم ، باید از یاد نبریم که امروز نیز خواهد گذشت و
آیندگان بی حب وبغض برکار ما داوری خواهند کرد . نوشتن اعلامیه ، شعر وداستان
و.... به تنهایی نه بیانگر ایفای مسئولیت است ونه تیغی ست که برتن هیولای حاکم
زخمی زند که از آن لااقل به هراس افتد . باید جدا از اختلافات مسلکی ، دربرابر
استعمارگران نشان داد که وقتی پای بیدادگری به میان آید ، همصدایی ملی هم برای
مقابله با آن هست . این رخوت وبی تفاوتی ما خارج نشینان است که دامنگیر روشنفکران
اهل قلم و هنر داخل هم شده است تا بدانجا که دیگر نمی توان میان یک سوداگر ویک
هنرمند تفاوت چندانی قایل شد . تبهکاران حاکم ، ناسازگاران را کشتند و خفه و
خاموش کردند و خیلی حساب شده ، راه و سفره را برای بی خطران وهمرهان گستردند .
پیرانه سر صدا
برمی دارم که ما درمعرض قضاوت تاریخ قرار داریم .فردایان و پژوهشگران فردا از ریز
ریز مسایل وعناصر حاضر درصحنه نخواهند گذشت . باید به فراست وعاری از حب و بغض
وتعلقات فردی ، دریابیم که دربرابر ارتجاع و استعمار ؛ اشرف ولیبرتی یک میزان
ارزیابی ست برای شناخت هر روشنفکرو مبارزواقعی ولاغیر .
2 نظرات:
سلام جناب آقای رحمان کریمی، در صفحه پیوندهای وبسایت هنر مقاومت (کلید "پیوندها" در نوار کلید های بالا) به وبلاگ شما لینک داده شده است:
http://wp.me/P2iRBQ-aj
لطفا در صورت امکان لینک وبسایت ما را نیز در فهرست لینک های خود قرار دهید. با سپاس
http://honaremoghavemat.wordpress.com//
آدرس ما در فیس بوک:
http://www.facebook.com/honaremoghavemat
استاد گرامی
جناب آقای کریمی،
از لطف جنابعالی به خاطر ایجاد لینک از ویلاگ گرانمایه خودتان به سایت "هنر مقاومت ایران" بسیار سپاسگزازم.
م. راهی
سه شنبه - ۲۱ شهریور ۱۳۹۱
ارسال یک نظر