۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۰, دوشنبه

آذر رود یا رُمانس سرخ

تقدیم به : شهدای مجاهدین خلق و مبارزان راه آزادی

آ ذ ر رود یا رُمانس سرخ

رحمان کریمی

تب و ترانه های عاشقان و شهیدان را

پلکانی کردم تا به ایوان ما ه .

چون بر آمدم در باغ ستارگان بودم

با نوان صبور سیاهپوش ، آن شاهدان نور در ظلمت

در همهمهٌ معطر نسیم و بهت بیکرانگی

در پای گهواره های خون و خاطره

معصومیت آن عاشقان شهید و شهیدان عاشق را زمزمه می کردند .

چه لالایی شگفت انگیزی ، چه شورابه های سرخفام شناور در جان و عاطفه

که دل را ، دل بیقرار سودای را به سینهٌ آتش می سپرد .

آنگاه که آتش در تلاطم شورابه و شورابه در غوغای آتش ، گـُرمی گرفتند

من دیگر ، همه زندگی را رفته بودم .

چه آسان می شود جهان وقتی که تو فقط یک جرقه یی ، یک جرقه .

ای عارفان ناپیدای زمین !

آن جرقه های رخشان از دهان پاک آن ستارگان بود

رودی از آذرخش و عشق و اندوه

بزرگراه کهکشانی که تاریخ با سنگین ترین بارهای اضافه از آن می گذرد

تا شاهدان زمان نمیرند و دفتر عشق

در سردابه های نمور دروغ ، مدفون نشود .

ای ستارگان عاشق ، ای بزرگواران جانباز نجیب ما !

این بی نام ترین نام ها که من باشم

وقتی از آن آذررود بی قرار ، جرعه یی نوشیدم

در تب سماعی تند ، گـُر گرفتم و چرخیدم

چرخیدم و گـُر گرفتم .

صفای تو ای ستارهٌ عاشق !

که به شباهنگامی مُظلم ، طلوع کردی

و به سپیده دمانی خونین بال ، پرواز

صفای تو ای آذر رود .

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

0 نظرات: