رحمان کریمی
امروز سی تیر است. یاد آور روز تاریخی سی تیر هزار و سیصد و سی و یک
که بزرگمرد نهضت ملی ایران به اعتراض استعفا داد. قیام پرخروش مردم او
را به نخست وزیری باز گرداند. ایکاش آن سردار پیر در روز بیست و هشتم
مرداد ماه سی ودو با یک پیام رادیویی مردم را به خیابان ها برای مقابله با
کودتاچیان فرا خوانده بود که مسیر ایران بدینجا ختم نشود. مصدق جاوید
نام و یاد، در پایانه عمر پرافتخار خویش با آرزو و امید به نسل های آینده
روزهای خود را در احمدآباد به اسارت سپری می کرد. جای او خالی تا آن
نسل های رهنورد مصمم و یأس ناپذیر را در مقاومت امروز ایران، از زندان
لیبرتی تا به اقصای جهان ببیند. و ببیند که چگونه بانویی قهرمان پرچم
شیر و خورشید نشان ایران را در عرصه ناموافق جهانداران، افراشته
نگهداشته است.
که بزرگمرد نهضت ملی ایران به اعتراض استعفا داد. قیام پرخروش مردم او
را به نخست وزیری باز گرداند. ایکاش آن سردار پیر در روز بیست و هشتم
مرداد ماه سی ودو با یک پیام رادیویی مردم را به خیابان ها برای مقابله با
کودتاچیان فرا خوانده بود که مسیر ایران بدینجا ختم نشود. مصدق جاوید
نام و یاد، در پایانه عمر پرافتخار خویش با آرزو و امید به نسل های آینده
روزهای خود را در احمدآباد به اسارت سپری می کرد. جای او خالی تا آن
نسل های رهنورد مصمم و یأس ناپذیر را در مقاومت امروز ایران، از زندان
لیبرتی تا به اقصای جهان ببیند. و ببیند که چگونه بانویی قهرمان پرچم
شیر و خورشید نشان ایران را در عرصه ناموافق جهانداران، افراشته
نگهداشته است.
شعر زیر که در شماره 45 سی تیر ماه 1365 در نشریه « ایران آزاد »
بچاپ رسید و من هنوز افتخار پیوستن به مقاومت را نداشتم ، بیاد آن
سترگ قهرمان ملی ایران، به نظر خوانندگان عزیز می رسانم.
بچاپ رسید و من هنوز افتخار پیوستن به مقاومت را نداشتم ، بیاد آن
سترگ قهرمان ملی ایران، به نظر خوانندگان عزیز می رسانم.
هموار کنید بار دگر، راه مصدق
اینجا گذری، مکن فراموش
ما خود همه آشنای دردیم
توفان بلا و گنج رنجیم
تو خانه به دوش و درگذاری
از عشق وطن خبر نداری
سیّاح و قلندر و غریبی
بیگانه ز خویش وهر حبیبی
افتان و وَزان به کوی وبرزن