۱۳۸۴ آبان ۴, چهارشنبه

ایران من ، فراز آی فراز آی !


رحمان کریمی


دیرگاهی ست

یاران من

ایستاده برستیغ رزم و رنج

تورا می خوانند ،

تورا

ای ایران من !

به سربلندی و شرف

به عشق عزم و رزم

فراز آی

فراز آی

فراز آی .


من

بس سال هاست

که برخونابه های دلت

گریه کرده ام

فریادها کشیده ام

و

شعرهایم را با بغض

به هر اقصای جهان برده ام .

ای هرکلام من نثار قدمت باد !

فراز آی

فراز آی

فراز آی .


قلم

بی قدم تو

ای هرصدایت ، گاثه های زرتشت

چه حاصلش که عمری

شراره برکشد و

تو خاموش بمانی .

فراز آی

فراز آی

فراز آی .


دیرگاهان است

و دگرباره

طبل ها به صدا در آمده اند

از نا بکاران بگذر

با اهل صفا ، به صفا برخیز

یاران تو به انتظار ایستاده اند

فراز آی

فراز آی

فراز آی .


چه کاروان ها رفتند و

ما بجا مانده ایم

نشسته برخاک و خواب و رؤیا .

هرگز

« دستی از غیب »

برون نیاید از جهان بد

زین خیال خام بگذر

با دو دست گشوده بر آفاق

با چشمه های اشک و غریو و فریاد

فراز آی

فراز آی

فراز آی .


چگونه برتابم

که تو برنمی تابی به هر سپیده دم .

آه

براین فلات خستهٌ عاصی

دل ،

اگر خورشید شود

بی تو

تاریک است ، تاریک

با مشعل آتشکده های دیرین ات

فراز آی

فراز آی

فراز آی .


گذشت سا لیان دراز و

تو هنوزهم نشسته یی

به انتظار کیستی ؟

چیستی ؟

طبیب درد تویی ، ای دوای من !

فراز آی

فراز آی

فراز آی .

26 اکتبر 2005

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed